پسری که متهم است در جریان دوستی تلفنی با دختری جوان، وی را مورد تعرض قرار داده، بازداشت شد و در مقابل دادیار جنایی اعتراف کرد.
به گزارش ایسنا، حدود یک هفته قبل والدین دختری 18 ساله به نام ملیحه با مراجعه به دادسرای امور جنایی تهران مدعی شدند که دخترشان از سوی پسری 30 ساله مورد تجاوز قرار گرفته است.
با تحقیق از ملیحه توسط قاضی امیراسماعیل رضوانفر، دادیار جنایی پایتخت، وی اظهار کرد: مدتی قبل مسعود (متهم) با تلفن همراه من تماس گرفت و مدعی شد که به صورت اتفاقی شمارهام را گرفته است. من اوایل به تماسهای او اعتنایی نمیکردم اما کم کم به او علاقهمند شدم و روابط ما بیشتر شد. چند بار هم دور از چشم خانوادهام با او بیرون رفتم. روز حادثه مسعود پیشنهاد داد که با هم به یکی از باغهای اطراف اسلامشهر برویم. وقتی به آنجا رفتیم، بعد از گذشت چند ساعت ناگهان تقاضای نامشروعی کرد و قبل از آنکه فرصت کنم، پاسخی دهم به سمتم حمله کرد و مرا مورد تعرض قرار داد. بعد در همان حوالی رهایم کرد و من در حالی که وضعیت بسیار نامناسبی داشتم، توانستم پس از گذشت چند ساعت راه خانهمان را پیدا کنم.
بهدنبال اظهارات این دختر جوان، دستورات قضایی لازم جهت بازداشت متهم صادر شد و این فرد که شماره اتومبیلش به ماموران اعلام شده بود، روز گذشته حین مسافرکشی در جنوب تهران توسط ماموران گشت بازداشت شد.
دادیار جنایی تهران پس از اخذ اعترافات این متهم، برای وی قرار قانونی صادر کرد و خطاب به والدین نسبت به کنترل تماسها و روابط فرزندان، هشدار داد.
نویسنده » صابر . ساعت 8:56 عصر روز دوشنبه 87 مهر 8
20 شهریورماه سال گذشته صاحب باغی در شهریار اعلام کرد جسد دختر جوانی در باغش پیدا شده است. بلافاصله ماموران پلیس در محل حاضر شدند و تحقیقات خود را آغاز کردند. آنها متوجه شدند این دختر خدیجه نام دارد و 18 ساله است پلیس دریافت مقتول از مدتی قبل با پسری 19 ساله رابطه دوستانه برقرار کرده بود و به احتمال زیاد پسر جوان از راز قتل این دختر مطلع است. وقتی پلیس به این پسر که امید نام دارد مظنون شد، وی را بازداشت کرد و تحت بازجویی قرار داد.امید در همان بازجویی های اولیه لب به اعتراف گشود و گفت؛ چند ماه قبل از حادثه با همسرم هانیه ازدواج کردم. من او را خیلی دوست داشتم اما پس از مدتی بر سر مساله یی اختلاف پیدا کردیم و هانیه قهر کرد. هرچه خواهش و التماس کردم برنگشت.
شرایط روحی بدی داشتم تا اینکه با خدیجه آشنا شدم. من او را در خیابان دیده بودم. متهم افزود؛ سه روز بعد از آشنایی مان به خدیجه گفتم همسر دارم و علاقه زیادی هم بین ما وجود دارد اما بر سر مسائلی با هم دعوا کردیم و او قهر کرده است. خدیجه هم به من گفت قول می دهد کمکم کند تا همسرم را بازگرداند. مدتی بعد از این ماجرا مادرم بین من و هانیه وساطت کرد و ما با هم آشتی کردیم. فردای آن روز به سراغ خدیجه رفتم و به او گفتم دیگر نمی خواهم به این رابطه ادامه دهم. وقتی دختر جوان این حرف را شنید ناراحت شد. مرتب با بیان اینکه هانیه زن زندگی نیست توصیه می کرد همسرم را رها و با وی ازدواج کنم تا زندگی خوبی داشته باشیم.
متهم در ادامه دفاعیاتش گفت؛ خدیجه مرتب به من فشار می آورد و می گفت باید با او ازدواج کنم. روز حادثه قرار بود آخرین حرف هایمان را بزنیم. به خدیجه گفتم نمی توانم از همسرم دست بکشم. او تهدید کرد اگر با وی ازدواج نکنم زندگی ام را به هم می زند. خدیجه به من علاقه مند شده بود و من این مساله را فهمیده بودم اما در آن لحظه نتوانستم خودم را کنترل کنم و دستانم را روی گردنش گذاشتم و فشار دادم. وقتی به خودم آمدم خدیجه مرده بود. امید ادامه داد؛ من زمان قتل فقط 19 سال داشتم و دچار احساسات شدم و در آن لحظه نتوانستم خودم را کنترل کنم. از اولیای دم تقاضا دارم مرا ببخشند.
|
نویسنده » صابر . ساعت 12:0 عصر روز سه شنبه 87 شهریور 26
دو پسر که با اغفال دختری 17 ساله او را مورد آزار جنسی قرار داده بودند پس از دستگیری به جرمشان اعتراف کردند.
روز 9 مردادماه دختری 17 ساله به نام سحر به شعبه اول دادسرای امور جنایی تهران مراجعه و از دو پسر متجاوز شکایت کرد. او به بازپرس محمدحسین شاملو گفت؛ 45 روز قبل در خیابان به طور اتفاقی با پسری به نام پرویز آشنا شدم و به پیشنهاد او برای برقراری رابطه دوستانه پاسخ مثبت دادم. پرویز به من بسیار ابراز علاقه می کرد و می گفت نمی تواند بدون من زندگی کند و قصد دارد به زودی به خواستگاری ام بیاید تا زندگی مشترک مان را آغاز کنیم، من هم به حرف های این پسر اعتماد کردم و به وی دل بستم. در تمام این مدت برای برگزاری مراسم خواستگاری و عقد و عروسی لحظه شماری می کردم تا اینکه دیروز پرویز گفت لازم است در مورد آینده مان بیشتر با هم صحبت کنیم. او مرا به این بهانه قانع کرد به خانه اش بروم. من که از نقشه این پسر اطلاع نداشتم به منزل وی رفتم و در آنجا مشاهده کردم پرویز یکی از دوستانش را نیز به خانه دعوت کرده است. با مشاهده این صحنه بلافاصله تصمیم گرفتم از خانه بیرون بروم چون دلشوره به جانم افتاده بود و احتمال می دادم واقعه یی شوم در شرف وقوع است.
سحر در ادامه شکایت خود گفت؛ پرویز و دوستش حسام مانع من شدند و هر دو به زور مرا مورد آزار قرار دادند. آن دو هیچ اعتنایی به خواهش و التماس های من نکردند و پس از اینکه به هدف شان رسیدند مرا رها و تهدید کردند اگر درباره این موضوع به کسی حرفی بزنم آبروریزی راه می اندازند.
پس از طرح شکایت از سوی دختر 17ساله، بازپرس شاملو دستور بازداشت دو متهم را صادر کرد و ماموران که در وهله اول با خانه خالی از سکنه پرویز مواجه شده بودند به تحقیقات خود ادامه دادند تا اینکه پس از انجام ردیابی های پلیسی نشانی پرویز و حسام را شامگاه سه شنبه به دست آوردند و در عملیاتی غافلگیرانه آن دو را بازداشت کردند.حسام و پرویز که ابتدا اتهام خود را انکار می کردند و شکایت سحر را واهی می خواندند پس از آنکه با مدارک موجود روبه رو شدند جرم شان را پذیرفتند. پرویز -24 ساله- در اعترافاتش گفت؛ «سحر دختر ساده و زودباوری بود که به سادگی فریب می خورد، من هم توانستم ظرف مدت کوتاهی با حرف های عاشقانه وی را اغفال کنم و به خانه ام بکشانم.»بنابراین گزارش پس از اعترافات دو متهم آنها راهی زندان شدند و بازپرس شاملو به جوانان به ویژه دختران درباره دوستی های خیابانی و حضور در منزل افراد غریبه که شناختی از آنان ندارند هشدار داد.
نویسنده » صابر . ساعت 6:27 عصر روز جمعه 87 مرداد 18