صابر - دغدغه






درباره نویسنده
صابر - دغدغه
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
عاشقانه های من
احمدی نژاد
مشایی و جوانفکر
جوانان
مدرسه
سیاست
جامعه
دانشگاه
دوستان
اختلاس 3000 میلیاردی
مذهبی
ادبیات
دفاع مقدس
اغفال به همین سادگی است
فساد اخلاقی سیاستمداران
فساد خارجی ها
بنگاههای فساد
متفاوت
کوتاهی ناجا
فساد در همه جا...
وسوسه
خوی حیوانی
روان گردان و بیهوش کننده
طلاق
متفرقه
زمستان 90
پاییز 90
مطالب برگزیده
بهار 91
تابستان 91
تابستان 89
بهار 89
زمستان 88
پاییز 91
زمستان 91
بهار 92


لینکهای روزانه
کالج مجازی کاکتوس [37]
[آرشیو(1)]


لینک دوستان
منطقه و جهان آبستن حوادث خوش یمن
● بندیر ●
بلوچستان
►▌ استان قدس ▌ ◄
نغمه ی عاشقی
شهرستان بجنورد
.: شهر عشق :.
بادصبا
...::بست-70..:: بهترین های روز
سایت روستای چشام (Chesham.ir)
رازهای موفقیت زندگی
برادران شهید هاشمی
ترانه ی زندگیم (Loyal)
سیاه مشق های میم.صاد
عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر)
محمد قدرتی MOHAMMAD GHODRATI
حکیم دزفولی
گروه اینترنتی جرقه داتکو
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
همای رحمت
زمزمه ی کوچه باغ شاه تور
پاتوق دخترها وپسرها
روان شناسی * 心理学 * psychology
بندر میوزیک
وبلاگ شخصی مرتضی صادقی
صل الله علی الباکین علی الحسین
کوثر ولایت
مذهب عشق
آزاد اندیشان
مناجات با عشق
شهد
*غدیر چشمه همیشه جاری*
عجب صبری خدا دارد......
.:؛ حقوق و حقوقدانان ؛:.
جهاد ولایت
* امام مبین *
درجست وجوی حقیقت
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
قلب خـــــــــــــــــــــــــــاکی
fazestan
حاج آقا مسئلةٌ
رویای زیبا ...
منتظران مهدی
فروشگاه اینترنتی نشریه ی دوستی شعبه یک
روژمان
تنهایی من
من هیچم
اس ام اس سرکاری اس ام اس نیمه شبی و اس ام اس ضدحال
اس ام اس عاشقانه
دل نوشته های فارغ التحصیلان شمسی پور
بدون سانسور " بیم و امید "
رشته الکترونیک هنرستان حسابی
واقعیتی به نام درس
دبیرستان دخترانه غیر دولتی علوی
همزبانی
وبلاگ فارسی
لیست وبلاگ ها
قالب وبلاگ
اخبار ایران
اخبار فاوا
تفریحات اینترنتی
تالارهای گفتگو
خرید اینترنتی
طراحی وب

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
صابر - دغدغه


لوگوی دوستان



وبلاگ فارسی

"و باید می گفت چرا 10 روز افکار همه مردم را درگیر موضوعی نمود که باید در جلسات خصوصی و بین مسئولین عالی نظام حل می شد، او حتی برای یکبار هم از مصلحی به عنوان وزیر اطلاعات نام نبرد، او در سخنان شب گذشته اش هرگز سعی ننمود مشکلات پیش آمده را حل شده معرفی نماید بلکه به امکان حل آنها اشاره کرد، او نپذیرفت که این "منیت ها" و طلب "اقتدار" و باورش بر "عزت بخشی او به کشور و مردم و رهبری" منشا همه مشکلات بوده است.
دکتر احمدی‌نژاد سرانجام پس از 10 روز سکوت و قهر روز گذشته مدت کوتاهی در دفتر کارش حضور یافت، سپس با شرکت در جلسه هیات دولت که بدون حضور مصلحی برگزار شده بود، تاکید نمود که "البته دورکاری و خانه‌نشینی چند روزه دلایلی دارد که این دلایل را در دل خود نگه می‌دارم چون بسیاری از حرف‌ها باید در دل انسان باقی بماند"!

به گزارش آرمان ایران برخی مسئولین صرف حضور احمدی نژاد در جلسه هیات دولت و بیان سخنانی کلی در دفاع از ولایت فقیه، و اینکه تنها دولت او بوده که پس از انقلاب به میثاقش با ولایت پایبند بوده است را، موفقیتی برای نظام و وی قلمداد نموده و پایان مشکل را نوید دادند، اما واقعیت آن است که با توجه به سخنان شب گذشته ایشان می توان نتیجه گرفت که هیچ چیز عوض نشده و شاید حضور احمدی نژاد و سخنانش مشکلات را بیشتر و گره را کورتر نیز نموده باشد! بویژه آنکه هیچ کس تصور نمی کرد بعد از آنهمه کش و قوس باز هم از مصلحی بخواهند که در جلسه به بهانه ای حاضر نشود!

به نقد قسمتهایی از سخنان وی در هیات دولت پس از 10 روز شایعات و بیان اختلافات می پردازیم، و معتقدیم به راحتی می توان نتیجه گرفت که آیا احمدی نژاد به قصد حل اختلاف پا به هیات دولت گذارد؟
به نظر می رسد که چنین نبوده است!



احمدی نزاد شب گذشته پس از بیان سخنانی کلی، که معمولا در تایید نظام و ولایت فقیه باید ابراز می داشت، گفت:

"اعتقاد و باور من این است که یک رییس‌جمهور قوی و مقتدر موجب عزت رهبری، کشور و به‌خصوص ملت می‌باشد. یک رییس‌جمهور قوی می‌تواند بایستد، سپر باشد، دفاع کند، امور کشور را پیش برده و موجب عزت کشور شود. هر رهبر و مدیر جامعه‌ای نیز نیازمند بازوان پرتوان است، تجربه تاریخی حاکی از آن است که حتی زمانی که بالاترین شخصیت‌های اعتقادی ما فاقد بازوان پرتوان بودند، اراده و منویات آنها روی زمین باقی ماند و جاری نشد."

به نظر ایشان کشور، مردم و رهبری، عزت خود را از یک رییس جمهور مقتدر و قوی می گیرند! احمدی نژاد نخستین مقام جمهوری اسلامی پس از 30 سال بود که خود را مایه عزت مردم نامیده و شرط آن را هم اقتدار و قوتش دانست!

او می گوید رهبر و مدیر کشور نیاز به او به عنوان "بازوان پر توان" دارد و از شواهد تاریخی ای سخن به میان می آورد که "بالاترین شخصیت های اعتقادی ما" به دلیل عدم دسترسی به یک "احمدی نژاد" منویات و اراده شان بر زمین مانده و اجرا نشده است!

این بالاترین شخصیت اعتقادی ما چه کسی بوده است؟ کاش او را معرفی هم می کرد، نکند او خود را از مالک اشتر هم بالاتر می داند؟

احمدی نژاد با قدردانی از خدمات اعضای هیأت دولت گفت:

"شما به فضل الهی موفق بودید و گره‌های 50 ساله را باز کردید. شما اصل 44 قانون اساسی را طوری اجرا نمودید که بسیاری از مدعیان باور نمی‌کنند و برای اولین‌بار در بحث‌های مسکن و اشتغال به‌صورت ریشه‌ای وارد عمل شدید. شما در بحث‌های سهام عدالت، هدفمندی یارانه‌ها، عمران، آبادی و زیرساخت‌ها و تأمین نیازهای زیربنایی کشور به‌طور اساسی اقدام کردید و در بحث اصلاحات ساختاری اقتصاد به‌طور جدی عمل نمودید که امیدوارم خداوند به این اقدامات برکت بدهد و هدایت کند تا دنیا با الگوی جدیدی از کشورداری و زندگی مواجه شود و حق انتخاب داشته باشد."

آیا آقای احمدی نژاد پاسخ سخنان جمعه گذشته سید احمد خاتمی را نمی دهد، که عامل اصلی موفقیت کشور را شخصیت مهم دیگری جز دولت نام برد؟ و آیا براستی احمدی نژاد فکر می کند دولت او ( و به عبارتی خود او) گره های مهم کشور را باز نموده است؟ توجه داریم که باز کردن گره غیر از تلاش و برنامه ریزی های شبانه روزی است. آیا اگر هم گرهی باز شده است، زیر ساخت ها و ساختار اقتصادی بطور جدی به انجام رسیده ( که با قاطعیت در چنین موضعی می توان تشکیک نمود)، باید آن را تنها حاصل کار دولت ارزیابی نمود؟ و آیا این نوعی به رخ کشیدن توانایی های ویژه و استثنایی برای خود و دولتش نیست؟

جمله عجیب و ناباورانه احمدی نزاد را توجه فرمایید:

"ما به‌صورت اعتقادی، منطقی و علمی با اساس استکبار و صهیونیسم مخالف هستیم و همه مطمئن باشند که احمدی‌نژاد تا نابودی استکبار و رژیم پلید صهیونیستی با آنها مقابله خواهد کرد."

او رییس جمهوری است که 2 سال دیگر جایش را به رییس جمهور جدیدی خواهد داد، اعتبار او از اعتمادی است که مردم و طرفدارانش نسبت به او ابراز داشته اند، آیا اینکه گفته شود "مردم ایران اسلامی در برابر زورگویان می ایستند..." بهتر و کاملتر است یا آنکه خود را قهرمان این عرصه معرفی نموده و ماموریت هایی ماورای پست های امانتی مردم را برای خود تعریف نماییم؟

احمدی نژاد تاکید می کند:

"دولت حاضر، تنها دولتی است که همه اعضای آن بر موضوع ولایت فقیه متفق‌القول هستند و میثاق بسته‌اند تا از آن تبعیت کنند."

رییس جمهور اولا حق ندارد دولت خودش را تنها دولت تابع ولایت معرفی کند، او فقط می تواند به اثبات خودش بپردازد و نه نفی دیگران، دوما کدام دولت قهر و خانه نشینی 10 روزه رییسش را پس از حکم رهبری در کارنامه خود دارد؟ کدام دولت پس از اعلام رسمی و رادیوتلویزیونی در خصوص بقای وزیری در کابینه همچنان لج بازی نموده و حاضر به پذیرش او نیست؟

چرا رییس این تنها دولت در خط ولایت حتی یکبار هم نام مصلحی را به عنوان وزیر اطلاعات پس از آنهمه تاکید رهبری نبرد؟

احمدی‌نژاد در پایان سخنانش مهمترین نکته تشدید کننده بحران را بر زبان آورد. او گفت:

"البته دورکاری و خانه‌نشینی چند روزه دلایلی دارد که این دلایل را در دل خود نگه می‌دارم، چون بسیاری از حرف‌ها باید در دل انسان باقی بماند، اما از خدای بزرگ می‌خواهم ملت، کشور، رهبر و انقلاب را تا حرکت آخر محفوظ بدارد و همه بتوانیم در این مسیر نورانی و روشن، خدماتی ماندگار و خداپسند ارایه کنیم. "

آقای احمدی نژاد آیا نمی داند که با نیامدنش بر سر کار موضوع اختلافی را با همه وجودش و در سطح جهان فریاد زده است و امروز ناگهان دلش بزرگ شده و می خواهد حرف هایش را در دل نگه دارد!

او باید می گفت چرا 10 روز افکار همه مردم را درگیر موضوعی نمود که باید نهایتا در جلسات خصوصی و بین خود مسئولین عالی نظام حل و فصل می شد.

او باید توضیح می داد چرا با وجود تاکید رهبری همچنان بازی موش و گربه را با وزیر اطلاعاتش پیشه نموده و در جلسه ای که او حضور دارد شرکت نمی کند و جلسه ای را که حاضر می شود عدم حضور وی را شرط می کند؟

او باید می گفت تبعیت از ولایت آیا در سخنرانی و شعار است یا در عمل و ارادت قلبی؟

چه چیزی است که در دل می خواهد نگه بدارد، آیا همین جمله اش خود نوعی ایجاد شائبه و نگرانی در جامعه نمی کند؟

او هرگز برای اقدامات 10 روز گذشته و مشوش نمودن کشور و جامعه بخاطر موضوع ساده ای، و دادن دستاویز به ضد انقلاب مبنی بر وجود اختلافات عمیق در کشور، یک کلمه به عنوان عذر خواهی بیان ننود!

او حتی برای یکبار هم از مصلحی به عنوان وزیر اطلاعات نام نبرد و حتی نگفت به احترام خواست رهبری این موضوع را پذیرفته است.

احمدی نژاد شب گذشته نه تنها موضوع اختلافش و دلیل خانه نشینی و دورکاری اش را بیان ننمود، بلکه با بیان آنکه می خواهد آن را در دل نگه دارد، برای خود دستاویزی فراهم نمود که بعدها نیز در مقاطعی بگوید؛ من چیزهایی را در دلم نگه داشته ام که اگر بگویم چنین و چنان می شود!

آیا چنین به مردم القا نمی کنیم که تصور کنند در برکناری و ابقای مجدد وزیر اطلاعات، خواسته شده دست های پرتوان این قهرمان ایران را از اقدام مهمی در کشور ببندند؟

و در نهایت آنکه؛

او در سخنان شب گذشته اش سعی ننمود مشکلات را حل کند، او نمی خواست بپذیرد که این "منیًت" های او، و طلب "اقتدار" او ، و باور اشتباهش بر "عزت بخشی او به کشور " منشا همه مشکلات بوده است.

جز خود احمدی نژاد کمتر کسی تردید دارد که منشاء مشکل پیش آمده، و اساسا همه مشکلات او، خودخواهی ها و بی تقوایی هاست، هر چقدر هم رنگ مظلومیت و ولایت پذیری و دلسوزی برای مردم، بر آن بزنند!

برای همین هم احمدی نژاد دیشب سخنانی را گفت که جای گفتنش نبود، و آنچه را که باید می گفت، هرگز نگفت! " یکی از خوانندگان الف



نویسنده » صابر . ساعت 9:17 صبح روز چهارشنبه 90 اردیبهشت 14


اندر احوالات و بی در و پیکر بودن اوضاع سیاسی و عملکرد  خودسرانه دولت و عدم اجرای قانون درگیر بودم که این مقاله را در سایت خبری عصرایران مشاهد نمودم چون برخی از دغدغه های من در آن آورده شده بود کل مطلب را عینا" در ذیل می آورم انشاء ا... مثمرثمر گردد:

" می گویند حرمت امام زاده را باید متولی اش نگه دارد ؛ راست هم می گویند اما گویا مجلسی ها باور چندانی به این ضرب المثل ندارند.

تعارف نداریم! مجلس هشتم برغم آنکه از ریاست شخص مدیری مانند علی لاریجانی بهره می برد اما بدنه اش در برابر دولت انفعال کامل دارد. گو اینکه مجلس، معاونت پارلمانی دولت است و مطیع محض آن!

دعوت به اختلافات و دعوا نمی کنیم چه آن که هر آتشی که برافروخته شود، دودش به چشم مردم می رود. بحث، بحث اختلاف افزایی و آتش افروزی نیست، سخن بر سر این است که چرا نمایندگان مجلس هشتم - البته نه همه شان- به گونه ای عمل می کنند که جایگاه حقوقی، سیاسی و تاریخی مجلس یا همان "خانه ملت" به پایین ترین درجه ممکن سقوط کند؟!
 صحبت مجلس هشتم و دولت دهم نیست؛ سخن از حیثیت مجلسی است که قرار است بعد از پایان دوره نمایندگان کنونی هم باقی بماند و همچنان خانه ملت باشد. مجلسیان مستاجران خانه ملت اند نه صاحبان آن که هر کاری خواستند در این خانه انجام دهند و در پایان، خرابه ای تحویل نمایندگان بعدی بدهند.

متاسفانه مجلس هشتم طوری رفتار کرده است که ابهت و حیثیت و برش مجلس به پایین ترین سطح خود رسیده است به گونه ای که دولت به خود جرأت می دهد هر رفتاری که دلش می خواهد با مجلس انجام دهد.

به گذشته ها برنمی گردیم . در همین دو سه ماهه ببینید که دولت چه رفتاری با مجلس انجام داده است؟!

آن از بی توجهی و بی احترامی دولت به مجلس در جریان استیضاح حمید بهبهانی - وزیر راه و ترابری - که به دستور رییس جمهور برای اولین بار در تاریخ، وزیر مورد استیضاح به مجلس نرفت و تازه بعد از استیضاح هم دولتی ها طلبکار شدند که مجلس کار غیرقانونی کرده است!

 حالا هم که مهلت سه ماهه رییس جمهور برای معرفی وزیر جدید به اتمام رسیده، معاون حقوقی و پارلمانی رییس جمهور به صراحت می گویند که وزیر جدید معرفی نمی کنیم! و بدین ترتیب وزارت راه و ترابری همچنان بدون وزیر باقی می ماند و معلوم نیست اگر فردا اتفاقی در این وزارتخانه بیفتد و مجلس بخواهد استیضاحی انجام دهد، چه کسی باید پاسخگو باشد؟! (به غیر از وزیر که نمی توان کس دیگری از وزارتخانه را استیضاح کرد).

قضیه بی احترامی مطلق دولت به مجلس در عدم تشکیل وزارت ورزش و جوانان هم مشابه همین ماجراست. مجلس نشسته و بعد از کلی کار و بحث و گفت و گو در موافق و مخالف و رای گیری ، تشکیل وزارت ورزش و جوانان را تصویب و به دولت هم ابلاغ کرده است، زمان مهلت مقرر شده برای تشکیل وزارتخانه جدید هم گذشته است ، اما دولت ، خونسرد و بی تفاوت و خوشحال و خندان، فقط نگاهی به ماجرا کرده و از کنارش گذشته است. انگار نه انگار که خبری هست!

اصلاً همین مجلس در حال چه کاری است؟ بله! بررسی بودجه سال 90 کل کشور! آن هم در وسط دومین ماه سال!
چرا؟ چون رییس جمهور بعد از ماه ها تأخیر در ارائه بودجه به مجلس، چند روز مانده به پایان سال، بودجه را آورده و به نماینده ها گفته تصویبش کنید، عید را با خانواده هایتان بروید استراحت!

 اما واکنش مجلس به این همه بی حرمتی چه بوده است؟ فقط چند نماینده با چند رسانه مصاحبه ای کرده و زحمت کشیده اند و از بی قانونی دولت ابراز تاسف نموده اند و همچنین نامه ای هم به ریاست جمهوری نوشته و تذکر داده اند که مثلا وقت گذشت، وزیر معرفی کنید! همین!
مگر عدم معرفی وزیر از سوی رییس جمهور به خاطر این بوده که ایشان تقویم نداشته یا موضوع را فراموش کرده است که پاسخش یادآوری و تذکر و حداکثر اخطار باشد؟

آیا وقتی ادبیات حاکم بر دولت "در راس امور نبودن مجلس" است با این گونه مماشات و بی تفاوتی ها و بی خیالی ها کاری از پیش می رود؟

اگر قرار است مجلس مثلا بودجه مترو را تصویب کند و دولت بایگانی کند، مجلس تشکیل وزارتخانه را مصوب نماید، دولت بی خیال شود، مجلس استیضاح کند، دولت بگوید غیرقانونی است، مجلس لایحه بودجه را بخواهد، دولت هر سال دیرتر از سال قبل بدهد و ... این مجلس به چه دردی می خورد؟
 آیا بهتر نیست در کنار این همه نقض آشکار قانون اساسی اصل" غیرقابل انتقال بودن وکالت مجلس به غیر" را هم نادیده بگیرند و با انتقال کلیه اختیارات مجلس به شخص رییس جمهور لااقل در مصرف آب و برق و گار ساختمان بهارستان صرفه جویی نمایند؟!"



نویسنده » صابر . ساعت 8:55 صبح روز چهارشنبه 90 اردیبهشت 14


امروز خبرگزاری فارس از مرد عاشق و دیوانه ای نوشته بود که با چارچوب امروزی غیر قابل باور می نمود. تمام عمر برای آموزش و پرورش فرزندان روستای سعد آباد زیر سقف چوبی و ساختمان کاه گلی در مدرسه مولوی درس داده بود و درس داده بود انگار در این دنیا نبود نمی دانست سیاست چیست ؟ نمی دانست قدرت چیست؟ نمی دانست حاکم و محکوم کیست ؟ نمی دانست مال حرام چیست؟ او فقط میدانست دنیا 2 بخشه و یک بخشش مدرسه مولوی روستای سعد آباد است و بخش دیگرش هم برای او مهم نبود...

و این معلم چه دارد ؟ مثل خیلی های دیگر نه جوانی دارد و نه قدرت ! دستش به جایی بند نیست چون خویشاوند آقازاده ای هم ندارد ! فردا پس فردا بازنشسته می شود مثل خیلی از همکاران دیگرمان دنبال مسافر کشی ،برنج فروشی ،بنگاهی و... می رود ...

آخر معلم جماعت که با بچه سر و کله میزند را چه به بیزنس ؟! دانش آموز سر او کلاه می گذارد ! او هنوز باور نکرده دنیا عوض شده و عوضی هم زیاد شده و سرش کلاه های گشادی می رود که کمر او  و فرزندانش را هم می شکند مثل همین بلایی که سر دوست ما آمد کلاهبرداری با چک همه ی دارو ندارش را برد و چکی به گوشش حواله کرد که صدایش در شهر پیچید ...

بله این همکار فرهنگی علاوه بر باختن زندگی خود سرمایه های چند همکار دیگر را هم به باد داد ! سرنوشتی که ممکن است در انتظار خیلی های دیگر هم باشد...

به قول ابوی عزیزتر از جان با معلم جماعت زیاد مشورت نکن پدر سوختگی نمیداند زمینت میزند...

بله میگفتم آقای مهابادی مردی که 29 سال در یک مدرسه مانده است کم کم بازنشسته می شود خدا میداند خوشحال است یا ناراحت! من که نمیدانم شاید ناراحت این است بعد بازنشتگی دیگر اضافه کاری ندارد و با مخارج کمرشکن باید افسردگی بگیرد و کم کم محو شود مثل خیلی از همکاران دیگرمان !...

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=9002116015

دوستم  بازنشست شد درست یک سال پیش!  یک دوستم بود یک آموزش و پرورش ! الان از پادرد و.. می نالد ناراحت است افسرده است البته او زنده  است ولی کسی نیست بگوید چگونه یکسال از  بازنشستگی نگذشته  یک فرهنگی  50 ساله مثل  پیکان مدل 48 می شود؟

 راستی روز معلم مبارک

 



نویسنده » صابر . ساعت 1:36 صبح روز دوشنبه 90 اردیبهشت 12


<   <<   66   67   68   69   70   >>   >