سال 84 یادآور روزهایی است که مردم فقیر و بیچاره در حمایت از احمدی نژاد روی مقوا شعار می نوشتند و بر در و دیوار می چسباندند،ولی این مردم چه زود فراموش شدند ! راستی مردی از جنس مردم این روزها کجاست ؟ مطمئنا دیگه نان و پنیر خور نیست!
مردم این روزها، روبرو شدن با یخچال خالی را تجربه میکنند،بعضی ها ماههاست که یک لیوان شیر نمی توانند بخرند و به بچه های خود بدهند! واقعا احمدی نژاد با معیشت و دین مردم چکار کرد ؟ پس فرقی بین او خاتمی و هاشمی نیست؟ و ...!
آقا محمود تو را به جان ناموست بیا به خانواده میلیونها کودکی که پولی برای خریدن شیر ندارند فکری کن ! تا فردا با نسلی پر از پوکی استخوان و انواع بیماریها مواجه نشویم . بخدا این مسئله میلیونها برابر از زندانی شدن جوانفکر مهمتر است!
احمدی جان اگر کاری برای جنس مردم نمی توانی بکنی، جو را متشنج نکن. این یک نکته را قبول کن که در ایران درد این پابرهنه ها ،آینده ی سیاسی تو ، جوانفکر ، مشایی ، بقایی و رحیمی نیست. این چند مدت باقیمانده برای جنس مردم کار کن تا عاقبت به خیر شوی انشاءا... .
نویسنده » صابر . ساعت 9:52 صبح روز چهارشنبه 91 آبان 3
میگویند رئیس جمهوری بود که در سال آخر حکومتش دلش خواست به زندان برود و حال زندانیان را بپرسد، از قضا یکی از مشاوران و ندیمان وی هم در آن زندان مشغول گذران بقیه ی عمر بود ... احمدی در معیت هیات 150 نفره خود از او پرسید: زندان خوش میگذرد . او در جواب عرض کرد: قبله عالم به سلامت من زندانی نیستم بلکه دورکاری میکنم ما به پیشوای خود اقتدا کرده ایم و اردیبهشت 90 را روز به روز و لحظه به لحظه تکرار میکنیم...! احمدی را حاضر جوابی ندیمش خوشش آمد و دستور داد وی را آزاد کنند ...!!! (صاحبان منصب قضا به نتیجه قاطع رسیده و اعلام کرده اند مهمترین مشکل چهارگوشه ایران زندانی شدن این ندیم باهوش هست و شکر خدا مشکل دیگری نیست؟! ) در نهایت احمدی به همراه هیات 151 نفره از بازید زندان خارج شد و احتمالا رئیس زندان همین فردا پس فردا از گم شدن یکی از زندانیان سخن خواهد گفت...
نویسنده » صابر . ساعت 12:50 صبح روز دوشنبه 91 آبان 1
تو به بهانه ای رفتی گرچه مردد بودی ولی هر چه بود رفتی ... تو که بخشی از زندگی پرهیاهوی من شده بودی ، لحظات با تو بودن صفحه ی ماندگار از بودنهای من بود مطمئن باش نمی گذارم و نمی خواهم بودنهای تو ، تبدیل به خاطرات شود ! در آرزوی دیدارت لحظه شماری میکنم تو هم نخواه که دوریت دلتنگی نداشته باشد...!
نویسنده » صابر . ساعت 1:59 صبح روز جمعه 91 مهر 28