هر روز داخل سرویس بهداشتی پارک، خودم را ?? قلم آرایش می کردم و سپس همراه دوستم در خیابان ها پرسه می زدم و زمانی که می خواستم به خانه برگردم دوباره به داخل سرویس بهداشتی پارک می رفتم و رنگ و لعاب بدبختی را از روی صورتم می شستم و پاک می کردم.
اصلا به ذهنم خطور نمی کرد این پنهان کاری ها و عمل اشتباه به قیمت تباه شدن سرنوشتم تمام شود و مسیر زندگی ام در لانه فساد به بن بست برسد.
دختر جوان با چشمانی اشک بار افزود: من و هم کلاسی ام به بهانه های مختلف از خانه بیرون می زدیم و پدر و مادرم از کارهایم خبر نداشتند تا این که یک روز خواهر بزرگم و شوهرش مرا توی خیابان دیدند و با همان وضعیت زننده همراه خود به خانه بردند.
آن روز یک کتک مفصل از دست پدر و برادرم نوش جان کردم و در خانه زندانی شدم. چند روز گذشت و دوستم که نگرانم شده بود تماس گرفت. وقتی برایش تعریف کردم چه غوغایی در خانه ما به پا شده است او پیشنهاد داد فرار کنم. به این ترتیب بود که وسایلم را جمع کردم و از خانه بیرون زدم. دوستم طبق قرار قبلی به پارکی آمد که هر روز همدیگر را می دیدیم . او نشانی منزلی را به دستم داد و گفت: سرشب به این آدرس برو تا یکی از آشنایان به تو پناه بدهد.
دختر جوان افزود: هوا تاریک شده بود که به نشانی موردنظر رفتم و پا به داخل خانه ای گذاشتم که لانه فساد و مخفی گاه دختران فراری بود. این منزل کوچک، خانه مجردی پسری بود که چند روز مرا در خانه اش زندانی کرد و...!
از کرده خودم پشیمان شده بودم اما با توجه به بلایی که سرم آمده بود راه بازگشتی نداشتم و خودم را به دست سرنوشت سپردم.
امروز همراه آن پسر در خیابان با موتورسیکلت دور می زدیم که ماموران انتظامی به ما شک کردند و دستگیر شدیم. من باز هم می گویم اشتباه کرده ام و پشیمان هستم اما پشیمانی چه سود؟! کارشناس ارشد روان شناسی مرکز مشاوره پلیس خراسان رضوی درباره این ماجرا معتقد است: ضعف نظارت والدین بر رفتار دختر جوان، بی هدفی و بی انگیزگی او، نبود آرامش در روابط عاطفی بین اعضای خانواده، ناآگاهی والدین نسبت به دوستان و روابط دختر جوان، ناآگاهی او نسبت به مهارت های حل مسئله، دوست یابی و ارتباط مواردی است که باید در بروز مشکلات دختر جوان مورد توجه قرار گیرد.
سید مجید موسوی راد افزود: متاسفانه خانواده پس از مشاهده سمیرا در آن وضعیت، باز هم اشتباهات قبلی مانند کتک کاری، تحقیر و...را تکرار کرده اند که در نتیجه منجر به ایجاد احساس حقارت، حس انتقام و فرار او شده است. وی تاکید کرد اقتدار والدین در کتک کاری فرزندان نیست بلکه اقتدار در قاطعیت، ثبات،تیزبینی، درایت ، دوراندیشی و احاطه والدین بر شرایط زندگی است ضمن این که از دختر جوان نیز سوال می کنیم چه کسی این شرایط را برای او به وجود آورده است و آیا راه حل انتخابی، او را به نتیجه رسانده است؟
lمنبع: خراسان
زوج جوانی به تازگی به شهر شریفآباد (در حدود 5 کیلومتری قزوین) برای اشتغال به کار مهاجرت میکنند و در نخستین روزی که آنها در منزل خود ساکن میشوند و همسر این خانم به محل کار میرود، فردی نیز تحت عنوان مأمور شرکت گاز به منزل آنها مراجعه میکند و ادعا میکند که قصد تعمیر کنتور گاز را دارد.
خانم خانه در پی درخواست این فرد برای آوردن پیچگوشتی اظهار میدارد که به تازگی به این منزل آمدهاند و اسباب و اثاثیه خود را هنوز باز نکردهاند در نتیجه تلاش این مرد به بهانههای مختلف برای ورود به خانه بینتیجه میماند و در ادامه از مراجعه مجدد خود خبر میدهد.
این مرد سه روز بعد دوباره هنگام ظهر به این منزل مراجعه میکند و برای فرستادن خانم به داخل خانه از وی میخواهد که اجاق گاز را روشن کند تا از عدم نشتی گاز اطمینان حاصل کند که به محض رفتن این خانم به آشپزخانه، این فرد نیز درب منزل را میبندد و به سرعت وارد آشپزخانه میشود در این هنگام نیز هنوز خانم خانه بر این باور بوده است که این فرد مأمور شرکت گاز است ولی در ادامه این فرد، این خانم را مجبور میکند که طلاها و اشیای گرانقیمت خود را به وی بدهد.
این فرد با زور در مجموع سینهریز، گوشواره و 12 النگوی این خانم را به سرقت میبرد و پس از بستن دست و پای این خانم با وجود مقاومت زیاد به وی تعرض میکند و در ادامه از این خانم میخواهد تا در برگهای بنویسد که با شوهرش اختلاف داشته در نتیجه دست به خودکشی زده است و به دنبال طناب برای کشتن وی میگردد ولی در پی ناکامی از یافتن طناب با تیغ این خانم را از ناحیه دست و پشت مجروح میکند تا بر اثر خونریزی فوت کند.
این فرد هنگام خارج شدن از منزل گوشی تلفن همراه و تلفن ثابت را برمیدارد و به همراه طلاها پس از بستن دربها از خانه خارج میشود ولی در حادثهای که از سوی پزشکان شبیه به معجزه یاد شده است این خانم خونش قطع شده و پس از بیهوشی حدود دو ساعته به هوش میآید و موفق میشود دست و پای خود را باز کند.
این خانم با گوشی همراه خود که در کشویی بوده و از چشم آن مرد به دور بوده با خواهرش تماس میگیرد و با درخواست کمک ماجرا را میگوید که در نتیجه پس از انتقال این خانم به بیمارستان و اطلاع دادستانی و پلیس از ماجرا، تحقیقات لازم آغاز میشود.
مجموعه دستگاه قضایی و پلیس استان با استفاده از بانک اطلاعاتی که در شهرستان البرز موجود بوده به فاصلهای حدود چهار ساعت فردی 35 ساله را در این ارتباط دستگیر میکنند.
این فرد که همان یوسف خمسه است، ابتدا منکر هر چیزی بود و ادعا کرد در ساعت وقوع جرم در منزل بوده است ولی در ادامه بازجویی دچار تناقض در گفتار شده و در نهایت تنها به سرقت اعتراف کرد.
در ادامه متهم با توجه به شواهد موجود به تجاوز به عنف نیز اعتراف میکند و اظهار میدارد که از ابتدا چنین قصدی نداشته بلکه یک باره وسوسه شده است.
در ادامه خمسه به اتهام تجاوز به عنف، اقدام به قتل و سرقت محاکمه شد و طی مراحل قضایی به اعدام محکوم و 8 مرداد 89 حکم به اجرا در آمد.
منبع: فارس