انتخاب همسر یکی از دشوارترین تصمیمهای زندگی است که هر فردی از آن ناگزیر است . «کامران. ن» جوان تحصیلکردهای است که در این مرحله از زندگی دچار اشتباه شده و حالا باید تاوانش را پس بدهد. او که خود را در بنبست میبیند برای مشورت به یک مرکز مشاوره نیروی انتظامی مراجعه کرده و میگوید: در خانوادهای بزرگ شدم که همه چیز آرام و رو به راه بود و هیچ مشکل خاصی نداشتم. با تشویق والدینم درس خواندم و تا مقطع کارشناسی ارشد پیش رفتم بعد از آن بود که پدر و مادرم گفتند باید به فکر تشکیل خانواده باشم مشکل آنجا بود که معیارهای من برای انتخاب همسر با توقعات والدینم همخوانی نداشت من دنبال دختر تحصیلکردهای بودم که خانواده پولداری داشته باشد و در واقع میخواستم روی ثروت پدرزن آیندهام حساب باز کنم.
همین معیار پسر جوان باعث شد هر دختری را که والدینش به او معرفی میکردند، نالایق بداند. کامران ادامه میدهد: بالاخره خودم همسر مناسب را پیدا کردم، آن هم به طور اتفاقی. یک روز سرد زمستانی که برف تندی میبارید در خیابانی خلوت منتظر تاکسی بودم، هیچ ماشینی از آنجا رد نمیشد و من از سرما به خودم میلرزیدم تا اینکه یک پراید جلوی پایم توقف کرد. وقتی داخل ماشین را نگاه کردم تا مسیرم را بگویم برخلاف انتظار دختر جوانی را پشت فرمان دیدم.
آن دختر وقتی کامران را در آن سرما زیر برف دیده، تصمیم گرفته بود او را تا سر خیابان ببرد تا شاید تاکسی پیدا کند، اما همان یک ترمز مسیر زندگی پسر جوان را تغییر داد. او میگوید: در طول مسیر سر صحبت را با آن دختر باز کردم و فهمیدم دانشجو است و اتفاقا خانواده ثروتمندی دارد، من هم از تحصیلاتم به او گفتم و خلاصه طوری صحبت کردم که نظرش جلب شد، خودم هم از آن دختر خوشم آمده بود و تمام شرایط مورد نظر مرا داشت.
دوستی خیابانی و اتفاقی ادامه داشت و کار به آنجا رسید که کامران به والدینش گفت زمان رفتن به خواستگاری فرا رسیده است. پسر جوان توضیح میدهد: پدر و مادرم وقتی شنیدند چگونه با مریم آشنا شدهام با من مخالفت کردند، ولی آنقدر اصرار کردم که چارهای جز همراهی با من برایشان باقی نماند خانواده مریم آن طور که خودش گفته بود خیلی ثروتمند بودند و اصرار داشتند تمام مراسم باید مجلل و با شکوه برگزار شود، عقد به عهده ما بود و برگزاری جشن عروسی به عهده پدر مریم.
کامران برای اینکه در همان ابتدای کار خودی نشان بدهد و از برآورده کردن خواستههای همسر آینده و خانوادهاش برآید، با دردسرهای زیاد دو وام بانکی گرفت، اما باز هم پول کم داشت. او میگوید: 3 میلیون تومان هم از برادرم قرض کردم و خلاصه اینکه در شرایطی که درآمد آنچنانی نداشتم، خودم را حسابی بدهکار کردم اما خیلی زود متوجه اشتباهم شدم، مریم قبل از من قصد داشت با پسرخالهاش ازدواج کند اما مادران آنها با هم اختلاف داشتند و این وصلت سر نگرفت بعد از آن که پسرخاله مریم ازدواج کرد، او هم تصمیم گرفت از سر لجبازی با هر کسی که شد، عقد کند.
فهمیدن این راز تمام آرزوهای کامران را بر باد داد و اوضاع وقتی بحرانیتر شد که پسرخاله همسرش طلاق گرفت. پسر جوان میگوید: حالا که او از زنش جدا شده، مریم هم اصرار دارد طلاق بگیرد تا بتواند با پسرخالهاش ازدواج کند. این وسط زندگی من تباه شد، البته میدانم خودم مقصر هستم.
نویسنده » صابر . ساعت 12:44 عصر روز جمعه 89 خرداد 28
سیاستمداران کالیفرنیایی به دنبال راهی هستند تا روند استخدام آدمکش توسط زنانی را که در آستانه طلاق قرار دارند متوقف کنند و به همین دلیل تصویب قوانین جدیدی در این زمینه را پیشنهاد داده اند.
در کالیفرنیا و در هنگام طلاق تمام داراییهای همسران به طور مساوی بین آنها تقسیم میشود. اما بعضی از زنان برای جلوگیری از این کار دست به استخدام آدمکش برای همسرشان میزنند.
یکی از این نمونهها، مورد جان پامروی ، پلیسی در در شهر پومونا بود.
همسر این مرد تلاش کرده بود با استخدام گروهی از موتورسواران خلافکار در وگاس همسر خود را در هنگام ماموریت به قتل برساند.
اما مردی که او به دنبال استخدام کردن برای کشتن همسرش بود در حقیقت یک پلیس مخفی بود و در نهایت این زن را دستگیر شد. در نهایت این زن به جرم تلاش برای کشتن همسرش در اوایل سال 2003 محکوم شد. بعد از آزاد شدن از زندان نیمی از سرمایه این زوج به مبلغ 70 هزار دلار به او رسید.
آقای پمروی بعد از این اتفاق با سیاستمداران تماس گرفت و ماجرا را با آنها در میان گذاشت. بعد از آن قانونگذاران تصمیم گرفتند قانونی راتصویب کنند تا در صورتی که فردی اقدام به کشتن همسرش کند دیگر هیچ سهمی از طلاق نداشته باشد.
طبق قانون کالیفرنیا افرادی که تلاش کنند همسر خود را بکشند هیچ سهمی از طلاق نمیبرند، اما اگر فرد دیگری را برای این کار استخدام کنند باز هم نیمی از داراییهای زن و شوهر به آنها میرسد.
نویسنده » صابر . ساعت 12:4 عصر روز جمعه 89 خرداد 28
زنی 24 ساله با مراجعه به دادگاه خانواده شهید محلاتی، دادخواست عجیبی را به قاضی یکی از شعب ارائه کرد. این زن در حضور قاضی شعبه 254 این مجتمع مدعی شد که <شوهرش بسیار خوشاخلاق است در صورتی که وی علاقه مند به خشونت شوهرش است.> به گزارش فارس ،وی ادامه داد: من مرد خشن دوست داشتم که شوهرم ابتدا به این صورت بود ولی حالا بسیار خوشاخلاق شده، اصلاً به من گیر نمیدهد و بیتوجه است. مرد 28 ساله که در دادگاه حضور داشت، گفت: من مشکلی در زندگیمان نمیبینم و خوشبخت هستیم. من بسیار با همسرم مهربان هستم و او را دوست دارم و نیازی نیست از خود خشونت نشان دهم. زن نیز گفت: من میخواهم از شوهرم جدا شوم و مهریه یکهزار سکهای خود را نیز دریافت کنم. مرد تصریح کرد: من قبول میکنم و عهد میبندم که با همسرم خشن برخورد کنم و رفتار مورد نظر او را داشته باشم. زن مدعی شد: چون مطمئن نیستم که همسرم رفتار خود را همانطور که میخواهم تغییر دهد من مهریه هزار سکهای خود را میخواهم. قاضی رسیدگی کننده به این پرونده، مرد را محکوم به پرداخت مهریه هزار سکهای زن کرد اما حکم طلاق صادر نشد و مرد تصمیم گرفت نسبت به همسر خود با خشونت رفتار کند
نویسنده » صابر . ساعت 12:0 صبح روز پنج شنبه 89 اردیبهشت 30