نگاه شیطانی و لبخند مرموزی داشت و با پیشنهادی شرم آور می خواست مرا طعمه هوس های پلید خود کند. اما قبل از آن که در اتاق را به رویم ببندد با عجله بیرون آمدم و با چشمانی گریان به خانه رفتم. اصلا توقع نداشتم کسی که مورد اعتمادم بود این چنین تحقیرم کند و قصد فریبم را داشته باشد.دختر جوان در بیان داستان زندگی اش گفت: 24سال سن دارم و پس از اخذ مدرک تحصیلی فوق دیپلم به استخدام یک شرکت بزرگ درآمدم. از حدود یک سال قبل با جوانی در محل کارم آشنا شدم که چون می دانست دختری معتقد هستم، هر وقت صحبتی می شد خودش را فردی باایمان نشان می داد.سینا با ظاهر فریبنده خود توانست اعتمادم را به خودش جلب کند تا جایی که هر زمان به مشکلی برمی خوردم به سراغش می رفتم و کمک می گرفتم. حتی چند بار نیز او با خودرو مرا تا نزدیک خانه مان رساند. ما در اثر این ارتباط شغلی پس از مدت کوتاهی به یکدیگر علاقه مند شدیم و سینا اجازه خواست تا به خواستگاری ام بیاید. اما حدود سه هفته قبل او گفت قبل از آن که به خواستگاری ات بیایم باید یک وام بانکی بگیرم تا بتوانم شرایط عروسی مان را مهیا کنم.سینا با این نیرنگ و به بهانه این که نیاز به ضامن دارد شناسنامه، کارت ملی و یک سری مدارک دیگر همراه 3 میلیون تومان وجه نقد از من گرفت و از فردای آن روز نیز به مرخصی رفت. دو هفته از این ماجرا گذشت و او از مسافرت برگشت.من با گلایه مندی به اتاقش رفتم تا مدارکم را بگیرم اما او با پیشنهادی شرم آور گفت: بهتر است مدتی به طور مخفیانه با هم ارتباط داشته باشیم در غیر این صورت نه تنها از مدارک خبری نیست بلکه نوار ضبط شده تماس های تلفنی مان را نیز برای پدرت می فرستم تا...با این تصور که او شوخی می کند لبخندی زدم و گفتم: مثل این که در مسافرت سرت به سنگ و صخره ای خورده است که این طوری حرف می زنی. در این لحظه سینا با به کار بردن جملات رکیکی به سمت در اتاق رفت تا در را قفل کند اما من با سرعت از داخل اتاق بیرون آمدم و بدون آن که به کسی حرفی بزنم به خانه رفتم. افسوس که نمی توانستم در این باره به پدر و مادرم چیزی بگویم چون آن ها آدم های متعصب و سخت گیری هستند و اگر متوجه بشوند چه مشکلی برایم به وجود آمده مرا از تمام حقوق اجتماعی محروم می کنند.دختر جوان در دایره اجتماعی کلانتری جهاد مشهد افزود: من چند روز مرخصی گرفتم تا کمی از نظر روحی آرام بشوم، اما سینا دست بردار نیست و حتی شماره تلفنم را نیز به فرد ناشناسی داده است و آن ها مدام با تهدید برایم ایجاد مزاحمت می کنند. نمی دانم چه کار کنم و نگران آینده ام هستم. «حمید نجات» دکترای روان شناسی عمومی در این باره معتقد است در روان شناسی 3 نوع «خود» داریم که شامل (خود واقعی) یعنی همانی که هستیم، (خود آرمانی) همانی که باید باشیم و (خود کاذب) یعنی ماسک و نقابی که بر چهره می زنیم می باشد. متاسفانه بسیاری از افراد در جامعه (خود کاذب) را به نمایش می گذارند و اشتباه این دختر جوان نیز این است که بدون تحقیق و فقط براساس مشاهده، به سینا اعتماد کرده است و اشتباه دیگر او پرهیز از مشورت با خانواده و تنها اکتفا کردن به عقل خود است. لذا باید به این دختر جوان و جوانان دیگر بگوییم در هر واقعه ای از تجربه والدین خود بهره ببرند، تفکر نقاد داشته باشند و هر مسئله ای را ساده و به سرعت قبول نکنند و همچنین مهارت های حل مسئله را به روش صحیح و منطقی با کمک والدین و مشاوران متخصص یاد بگیرند تا دچار مشکل و آسیب نشوند.
منبع :خراسان