بیستونهم شهریور سال 88 فریادهای دلخراش یک زن در کوچه باغهای شهریار حکایت از وقوع یک جنایت تکان دهنده داشت.
زمانی که همسایگان خود را سراسیمه به کوچه رساندند با مرد جوانی مواجه شدند که در میان خون خود غوطهور بود.
زمان با آشوب دنبال میشد تا اینکه شاهدان زن و مردی را دیدند که سراسیمه خود را به موتوسیکلت رسانده و از محل دور شدند که به دلیل اختفای پلاک موتور کسی قادر به شناسایی آنان نشد. حاضران صحنه به سرعت مأموران مرکز فوریتهای پزشکی و مرکز فوریتهای پلیس را از وقوع حادثه با خبر کردند.
زمانی که مأموران کلانتری رزکان شهریار به محل حادثه رسیدند براساس گزارش عوامل اورژانس که در محل حضور داشتند دریافتند که تلاش برای نجات او به سرانجام نرسیده و او تسلیم مرگ شده است.
با وقوع این قتل، مأموران پلیس تلاش برای شناسایی هویت قربانی و عامل یا عاملان جنایت را آغاز کردند.
مأموران پلیس در بازرسی از محتویات کیف پول مقتول به هویت او به نام «مصطفی» پی بردند. با کشف عکس یک زن با هویت «سارا» در کیف قربانی تلاشی دیگر برای ارتباط مقتول با صاحب عکس آغاز شد.
تلاشهای ویژه پلیس با بازداشت همسر سارا آغاز شد. بازپرسیهای ویژه پلیسی سبب شد که کارآگاهان به ارتباط پنهانی سارا با دو مرد جوان آگاه شوند.
یکی از آن دو مصطفی بود که قربانی توطئهای شوم شد و دیگری «مهدی» بود. گمانهزنیهای پلیس بر این بود که مهدی به همراه سارا پس از ارتکاب قتل متواری شده باشند. بنابراین تحقیقات نامحسوس برای ردیابی متهمان آغاز شد تا اینکه سرانجام مهدی و سارا یک هفته پس از حادثه در شهرک پنج تن دستگیر شدند.
در دادگاه
مهدی پس از دستگیری به ارتکاب قتل اعتراف کرد. متهمان روز گذشته در شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی محمدرضا محمدی کشکولی و قاضی نصیری، قاسمی، نوریکیا و رستمی بهعنوان مستشار دادگاه محاکمه شدند.
در ابتدای جلسه ذبیحیزاده، نماینده دادستان متن کیفرخواست را قرائت کرد. اولیای دم در ادامه از دادگاه تقاضای قصاص کردند.
عجیب ولی واقعی
متهم به دادگاه گفت: من تصور نمیکردم که سارا ازدواج کرده و دارای فرزند باشد. او به من گفت که همسرم از دنیا رفته، بنابراین ازدواج موقت کردیم.
سارا به من گفت که مدتی است فردی به نام مصطفی برایش مزاحمت ایجاد کرده، بنابراین میخواستم به این جریان خاتمه دهم. او عکسهای خصوصی سارا را دزدیده و درخواستهایی داشت.
ملاقات
متهم گفت: من قصد کشتن او را نداشتم. در یک ملاقات ساختگی از سارا خواستم که با مصطفی در محل خلوتی قرار بگذارد. آن دو روز واقعه با کرایه کردن یک خودرو به محل مورد نظر آمدند. من که چاقویی از قبل تهیه کرده بودم در گوشهای پنهان شدم.
مشاجره، قتل
قاتل گفت: مصطفی با دیدن من شوکه شد و ابتدا به صورت لفظی با یکدیگر مشاجره کردیم. زمانی که او حاضر نشد عکس را بازگرداند با چاقو تهدیدش کردم و با مشت به صورتش کوبیدم. پس از آنکه نقش زمین شد با هشت ضربه چاقو او را از پای درآوردم.
بعد از حادثه
قاتل درباره ادامه حادثه خطاب به دادگاه گفت: به شدت ترسیده بودیم. سارا دلهره داشت و از من خواست او را به بیمارستان ببرم، اما زمانی که دیدم اوضاع ناگوار است از محل دور شدیم.
دریافتیم که به زودی محل شلوغ خواهد شد. بنابراین شتاب زده سوار بر موتور از آنجا دور شدیم. چاقو را در رودخانه متروکه انداختم. خواستم سارا را در میدان شهریار پیاده کنم، اما آشفتگیاش سبب شد که نظرم تغییر کند. او را به خانه بردم و بهعنوان همسرم به خانواده معرفی کردم.
وقتی سارا شوکه میشود
قاضی محمدی کشکولی در ادامه سارا را به جایگاه فراخواند و او را تفهیم اتهام کرد. سارا اتهام معاونت را نپذیرفت و خطاب به دادگاه گفت: مهدی بچه محل ما بود. من هشت سال بود که با او در محل ارتباط کلامی داشتم. مصطفی در خیابان برایم ایجاد مزاحمت میکرد. او از طریق محل کارم شماره تماسم را به دست آورده بود. او از غفلت من سوءاستفاده کرد و با سرقت کیفم عکسهای خصوصیام را دزدید.
سارا در ادامه به قاضی گفت: او اخلاق تندی داشت و مرتب مرا تهدید میکرد. حاضر نبود عکسهایم را بازگرداند. زمانی که جریان را برای همسرم بازگو کردم به شکایتی منجر نشد، بنابراین موضوع را با مهدی مطرح کردم که با طرح نقشه از سوی مهدی قرار شد که با او صحبت کند.
مصطفی مرا تهدید میکرد که از همسرم جدا شوم و با او ازدواج کنم. خانوادهاش هم از این موضوع آگاه بودند. زمانی که با من تماس گرفت آن قرار ساختگی را گذاشتم.
روز واقعه
من در فاصله چندمتری ایستاده بودم. زمانی که مهدی نخستین ضربه چاقو را زد شوکه شدم و جیغ کشیدم. ضربات بعدی را ندیدم.
محرمانه
در ادامه قاضی محمدی کشکولی برای رسیدگی به اتهام ارتباط پنهانی جلسه را بهصورت غیرعلنی برگزار کرد.
پایان راه
قاضی با بررسی محتویات پرونده و پس از شور با مستشار، مهدی را به قصاص محکوم کرد. سارا به تحمل پنج سال حبس و 99ضربه شلاق محکوم شد.
زمانی که همسایگان خود را سراسیمه به کوچه رساندند با مرد جوانی مواجه شدند که در میان خون خود غوطهور بود.
زمان با آشوب دنبال میشد تا اینکه شاهدان زن و مردی را دیدند که سراسیمه خود را به موتوسیکلت رسانده و از محل دور شدند که به دلیل اختفای پلاک موتور کسی قادر به شناسایی آنان نشد. حاضران صحنه به سرعت مأموران مرکز فوریتهای پزشکی و مرکز فوریتهای پلیس را از وقوع حادثه با خبر کردند.
زمانی که مأموران کلانتری رزکان شهریار به محل حادثه رسیدند براساس گزارش عوامل اورژانس که در محل حضور داشتند دریافتند که تلاش برای نجات او به سرانجام نرسیده و او تسلیم مرگ شده است.
با وقوع این قتل، مأموران پلیس تلاش برای شناسایی هویت قربانی و عامل یا عاملان جنایت را آغاز کردند.
مأموران پلیس در بازرسی از محتویات کیف پول مقتول به هویت او به نام «مصطفی» پی بردند. با کشف عکس یک زن با هویت «سارا» در کیف قربانی تلاشی دیگر برای ارتباط مقتول با صاحب عکس آغاز شد.
تلاشهای ویژه پلیس با بازداشت همسر سارا آغاز شد. بازپرسیهای ویژه پلیسی سبب شد که کارآگاهان به ارتباط پنهانی سارا با دو مرد جوان آگاه شوند.
یکی از آن دو مصطفی بود که قربانی توطئهای شوم شد و دیگری «مهدی» بود. گمانهزنیهای پلیس بر این بود که مهدی به همراه سارا پس از ارتکاب قتل متواری شده باشند. بنابراین تحقیقات نامحسوس برای ردیابی متهمان آغاز شد تا اینکه سرانجام مهدی و سارا یک هفته پس از حادثه در شهرک پنج تن دستگیر شدند.
در دادگاه
مهدی پس از دستگیری به ارتکاب قتل اعتراف کرد. متهمان روز گذشته در شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی محمدرضا محمدی کشکولی و قاضی نصیری، قاسمی، نوریکیا و رستمی بهعنوان مستشار دادگاه محاکمه شدند.
در ابتدای جلسه ذبیحیزاده، نماینده دادستان متن کیفرخواست را قرائت کرد. اولیای دم در ادامه از دادگاه تقاضای قصاص کردند.
عجیب ولی واقعی
متهم به دادگاه گفت: من تصور نمیکردم که سارا ازدواج کرده و دارای فرزند باشد. او به من گفت که همسرم از دنیا رفته، بنابراین ازدواج موقت کردیم.
سارا به من گفت که مدتی است فردی به نام مصطفی برایش مزاحمت ایجاد کرده، بنابراین میخواستم به این جریان خاتمه دهم. او عکسهای خصوصی سارا را دزدیده و درخواستهایی داشت.
ملاقات
متهم گفت: من قصد کشتن او را نداشتم. در یک ملاقات ساختگی از سارا خواستم که با مصطفی در محل خلوتی قرار بگذارد. آن دو روز واقعه با کرایه کردن یک خودرو به محل مورد نظر آمدند. من که چاقویی از قبل تهیه کرده بودم در گوشهای پنهان شدم.
مشاجره، قتل
قاتل گفت: مصطفی با دیدن من شوکه شد و ابتدا به صورت لفظی با یکدیگر مشاجره کردیم. زمانی که او حاضر نشد عکس را بازگرداند با چاقو تهدیدش کردم و با مشت به صورتش کوبیدم. پس از آنکه نقش زمین شد با هشت ضربه چاقو او را از پای درآوردم.
بعد از حادثه
قاتل درباره ادامه حادثه خطاب به دادگاه گفت: به شدت ترسیده بودیم. سارا دلهره داشت و از من خواست او را به بیمارستان ببرم، اما زمانی که دیدم اوضاع ناگوار است از محل دور شدیم.
دریافتیم که به زودی محل شلوغ خواهد شد. بنابراین شتاب زده سوار بر موتور از آنجا دور شدیم. چاقو را در رودخانه متروکه انداختم. خواستم سارا را در میدان شهریار پیاده کنم، اما آشفتگیاش سبب شد که نظرم تغییر کند. او را به خانه بردم و بهعنوان همسرم به خانواده معرفی کردم.
وقتی سارا شوکه میشود
قاضی محمدی کشکولی در ادامه سارا را به جایگاه فراخواند و او را تفهیم اتهام کرد. سارا اتهام معاونت را نپذیرفت و خطاب به دادگاه گفت: مهدی بچه محل ما بود. من هشت سال بود که با او در محل ارتباط کلامی داشتم. مصطفی در خیابان برایم ایجاد مزاحمت میکرد. او از طریق محل کارم شماره تماسم را به دست آورده بود. او از غفلت من سوءاستفاده کرد و با سرقت کیفم عکسهای خصوصیام را دزدید.
سارا در ادامه به قاضی گفت: او اخلاق تندی داشت و مرتب مرا تهدید میکرد. حاضر نبود عکسهایم را بازگرداند. زمانی که جریان را برای همسرم بازگو کردم به شکایتی منجر نشد، بنابراین موضوع را با مهدی مطرح کردم که با طرح نقشه از سوی مهدی قرار شد که با او صحبت کند.
مصطفی مرا تهدید میکرد که از همسرم جدا شوم و با او ازدواج کنم. خانوادهاش هم از این موضوع آگاه بودند. زمانی که با من تماس گرفت آن قرار ساختگی را گذاشتم.
روز واقعه
من در فاصله چندمتری ایستاده بودم. زمانی که مهدی نخستین ضربه چاقو را زد شوکه شدم و جیغ کشیدم. ضربات بعدی را ندیدم.
محرمانه
در ادامه قاضی محمدی کشکولی برای رسیدگی به اتهام ارتباط پنهانی جلسه را بهصورت غیرعلنی برگزار کرد.
پایان راه
قاضی با بررسی محتویات پرونده و پس از شور با مستشار، مهدی را به قصاص محکوم کرد. سارا به تحمل پنج سال حبس و 99ضربه شلاق محکوم شد.
منبع : جوان
نویسنده » صابر . ساعت 11:11 عصر روز یکشنبه 89 فروردین 29