محمدرضا زنوزی مطلق، یکی از بزرگترین سرمایهگذاران کشور محسوب شده و اینروزها بیش از پیش نامش شنیده میشود. نام زنوزی اخیرا در کنار نام امیرخسروی که عامل تخلف گسترده مالی است آورده شده اما نه بهعنوان همکار بلکه به عنوان تشابه فعالیتهای اقتصادی و ورزشیشان.
به گزارش پنجره هفته گذشته یک سایت خبری، خبری روی خروجی خود گذاشت مبنی بر اینکه فردی در ایران وجود دارد که امیرخسروی، انگشت کوچک او هم نمیشود و آن کسی نیست جز محمدرضا زنوزی مطلق.
سرمایه زنوزی مطلق بسیار بیشتر از امیر خسروی بوده و گفته میشود وی بیش از حدود12هزار میلیارد تومان سرمایه دارد. البته زنوزی مدعی است که این سرمایه را در راه اشتغالزایی و سرمایهگذاری به کار میبرد و قصد افزودن به سرمایه خود را ندارد. این فرد قبلا بهعنوان شهرام جزایری تبریز شهره شده بود.
سایتهای خبری، عکس زنوزی مطلق را کنار احمدینژاد منتشر کردند و مدعی شدند که وی راحتتر از برخی از وزرا به رییسجمهوری دسترسی دارد! محمدرضا زنوزی، چهرهای که با فعالیت فولادی و فوتبالی شناخته میشود، هماکنون مالک حدود 10 مجموعه بزرگ و عظیم اقتصادی است که در عرصه فوتبال نیز فعال بوده و باشگاه گسترش فولاد به وی تعلق دارد. شرکت سرمایهگذاری گسترش فولاد تبریز، مجتمع فولاد بناب، مجتمع فولاد عجب شیر، کارخانجات گروه صنعتی درپاد تبریز، گروه کارخانجات یاقوت صنعت تبریز، گروه صنعتی توانگران سهند، کارخانه بنیان دیزل تبریز، گروه صنعتی الماس تبریز، مرکز آموزش سرمایهگذاری فولادگستر کوثر، مؤسسه فرهنگی ورزشی گسترش فولاد تبریز، گروه صنعتی ایران خودرو تبریز و هواپیمایی آتاایر بخشی از اموال گروه وی است.
فرد مذکور که یکی از بدهکاران سیستم بانکی است، با برقراری ارتباط ویژه با برخی از مسئولان ملی و محلی، توانسته هم به روند گسترش فعالیتهای خود و دریافت وامها ادامه دهد و هم شرکتهای جدیدی را تصاحب کند.
البته زنوزی بهتازگی کشف نشده و سایت مشرق در اواخر فروردین ماه سال جاری مدعی شد زنوزی در گذشته فقط یک سولهدار بوده که با رانت دولتی موفق شده سرمایهسرسامآوری را به هم بزند: فردی که 10 سال قبل صاحب تنها یک سوله 500 متری بود، هماینک به مدد بهره بردن از رانتهای دولتی تبدیل به یک کلان سرمایهدار شده است.
«محمدرضا زنوزی مطلق» از چند سال قبل با استفاده از مشاوره و رانتهای یک مجری مشهور صدا و سیما که کمک شایانی به وی برای اخذ وامهای کلان بانکی کرد، وارد بازار بورس، فولاد، خودرو و معدن کشور شد.
بر اساس این گزارش، در حال حاضر این فرد جزو 10 کلان سرمایهدار کشور است که 24 و 30 درصد سهام دو بانک مطرح کشور را در اختیار دارد.
زنوزی که ارتباطات عمیق و گستردهای با یک جریان منحرف سیاسی دارد، در اندک زمانی توانست مجوز تأسیس یک شرکت هواپیمایی را بهدست آورد و سپس بدون داشتن مسئولیت مشخص دولتی به دیدار یکی از مقامات ارشد ترکیه فرستاده شد تا مجوز پروازهای خود به فرودگاه آتاتورک استانبول را که ارائه مجوز آن در انحصار دولت ترکیه است، دریافت کند.
«زنوزی» سپس ضمن برقراری پیوند عمیقتر با نزدیکان چهره جنجالی دولت و آقازاده یکی از چهرههای مطرح اقتصادی، اقدام به ثبت و تأسیس شرکتی به شماره390... کرد تا با سوءاستفاده هرچه بیشتر از رانتهای دولتی بتواند سرمایهگذاریهای مشترک بیشتری را انجام دهد.
مسأله دیگری که زنوزی را سر زبانها انداخت، شایعه خریداری خودروی احمدینژاد توسط وی بود. هفتهنامه 9 دی در فروردین امسال نوشته بود که خریدار خودروی محمود احمدینژاد در حال حاضر 30 درصد سهام بانک گردشگری و 34 درصد بانک سامان و بخشی از سهام ایران خودروی تبریز و شرکت هواپیمایی «آتا» را در اختیار دارد. این هفته نامه اضافه کرده بود: این فرد در کارخانههای فولاد سهام دارد و قریب به 1200 میلیارد تومان به شبکههای بانکی کشور بدهکار است؛ گفته میشود که وی جزو 10 سرمایهدار برتر کشور است.
اگر سیاسیها و اقتصادیها بهتازگی زنوزی را کشف کردهاند اما ورزشیها چندین سال است که او را میشناسند چراکه محمدرضا زنوزی مطلق یکی از چهرههای جنجالی ورزشی هم محسوب میشود.
زنوزی، صاحب باشگاه فوتبال گسترش فولاد تبریز هم هست و با حمایت خوب او، این تیم حتی تا پای فینال جام حذفی در سال 1389 رفت. این تیم در سال فوتبالی که گذشت در دسته اول بود و تا یک قدمی صعود به لیگ برتر هم رفت اما در گام آخر ناکام بود. البته مسئولان این تیم بهعلت استفاده تیم حریف از بازیکن غیر مجاز بسیار جنجال به پا کردند. شاید دیگر برایتان تعجبآور نباشد که بدانید زنوزی مطلق رییس هیأت بدمینتون آذربایجان شرقی هم هست. او برای بار دوم از سال 1388 برای مدت چهار سال از سوی مجمع انتخاب رییس هیأت بدمینتون آذربایجان شرقی به ریاست فخاری، مدیر کل تربیت بدنی استان و با حضور محمدرضا پوریا، دبیر فدارسیون بدمینتون کشور انتخاب شد. والیبال و دو و میدانی از رشتههای دیگری است که زنوزی در آن فعالیت میکند. / جهان/
نویسنده » صابر . ساعت 9:26 صبح روز یکشنبه 90 مهر 17
اصولگرا عنوانی است فراتر از نام یک جناح یا جریان. گرایش به اصولی که انقلاب بر اساس آن تشکیل و بعد از آن تثبیت شد. شاید بتوان این اصول را به طور انتزاعی به عدالت گستری، مهروزی و خدمت رسانی و در سطح عملیاتی به سیاست خارجی ضربه او،? هدمندکردن یارانه ها و... اشاره کرد.
احمدی نژاد به گفته خودش متعلق به جناح و جریان خاصی نبوده و البته نیست اما قطعا یک اصولگرا بود. اصولگرایی که در نهمین انتخابات توانست نظر تمام امت حزب الله را به خود جلب کند.
احمدی نژاد؛ اصولگرایی بود که (ظاهرا) به کسی وام دار نبود و در نهایت آزدگی به میدان آمد. تا واپسین روزهای مانده به انتخابات در نظرسنجی ها رای سوم یا چهارم بود. حریت، صراحت ، شفافیت و البته صداقت سخنان وی باعث شد تا 25 روز ریاست جمهوری رجایی در اذهان تداعی شود و با وجود ناشاخته بودن برنامه ها و اطرافیانش فقط برای دفع انحراف های احتمالی دیگر کاندیداها پس انتخاب شدن، وی برگزیده ملت شود.
بوسیدن دست رهبر انقلاب به هنگام تنفیذ حکم توسط احمدی نژاد، باعث حلقه زدن اشک شوق در چشمان و جاری شدن ذکر "الحمد لله على هذا نعمه" در زیر لب ولایتمداران شد . اقدام بلافاصله احمدی نژاد در کسوت رئیس جمهور برای سفر به شهرهایی که در یک دهه قبل از آن حتی شاهد استاندار هم در آن منطقه نبودند این نوید را به مردم ایران می داد که در آخرت بابت رأیی که داده اند سربلند هستند و نذرهایی که برای این انتخاب کرده بودند مورد قبول واقع شده بود.
تنها پس از 4 ماه از انتخاب شدن بود که اولین شوک به امت حزب الله وارد شد. حضور معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان گردشگری در مراسم رقص و آواز زنان ترک که به تشویق آنها پرداخته بود باعث شروع اولین حملات به رئیس جمهور توسط نمایندگان و رسانه ها شد. اما عده ای دلسوز در دفاع از رئیس جمهور ولایتمدار به فراکنی پرداختند و حرکت مشایی را مستقل از باورهای احمدی نژاد عنوان کردند.
اما تنها 3 ماه پس از گذشت واقعه مجلس رقص دستور ورود زنان به ورزشگاه توسط شخص احمدی نژاد همگان را بهت زده کرد. عده ای در کمال ناباوری صحت صدور این دستور را از طرف احمدی نژاد باور نمی کردند و عده ای به توجیه این دستور پرداختند که انشاالله پلتیک است و ما نمی فهمیم.
پس از آن بود که به گفته تحلیلگران معاون احمدی نژاد طبق برنامه مامور آتش تهیه بود و خود او مامور حمایت. اظهارنظر در مورد دوستی با مردم اسرائیل توسط معاون و حمایت رئیس، کار را به دخالت رهبری کشاند. دخالت در عزل و نصب در سازمان حج و زیارت، اظهار نظر در مورد مکتب ایرانی و حضرت نوح و... توسط معاون و حمایت رئیس باعث ورودی پر هزینه برای رهبر انقلاب برای پایان دادن به غائله ها می شد.
گویی احمدی نژاد اصول خود را طبق آن حفظ نظام از اوجب واجبات بود به حفظ دوستان از اوجب واجت است تغییر داده بود اما هنوز هم یک اصولگرا به حساب می آمد و در نهایت نهمین دوره ریاست جمهوری را کامل به پایان رساند.
موعد دهمین انتخابات ریاست جمهوری شد. در بین کاندیداها دوباره بد بود و بدتر و خیلی بدتر و... . خوب مصداقی مطلق نداشت و باید طبق نظریه غلط نسبی گرایی همه چیز را نسبی تعریف می کردیم. احمدی نژاد به کمک نظریه های "نسبی گرایی" و "جامعه کم حافظ است" توانست به لطایف حیلی دوباره اعتماد مردم را به خود جلب کند.
اولین چشمه از تغییرات در اصول احمدی نژاد در 5 روز زمین گذاشتن حکم رهبری در عزل معاون اولش خود را نشان داد و در نهایت تنها به استناد اصل 57 قانون اساسی حکم را اجرا کرد. دیگر نه تنها از دست بوسی ولی خبری نبود بلکه سمعا و طاعتا هم به واسطه قانون بود که اجرا می شد.
11 روز قهر احمدی نژاد اوج عدول از اصول و اعلان رسمی روی برگرداندن از اصالت خود بود. انزجار از اصولگرای سابق کار را برای احمدی نژاد به جایی رساند که آخرین سفر دور سوم سفرهای استانی را در قم نیمه کاره رها کرد و پس از چند ماه دور چهارم را از استانی دیگر که احتمالا بی خبر از بحث های رسانه ای هستند آغاز کرد.
پس از آن بود دیگر سرزدن بعضی اعمال و گفتار از اصولگرای سابق بعید نبود. انتصاب فرد محکوم به انفصال از خدمت به معاونت اجرایی نهاد، لاپوشانی اختلاس 3هزار میلیاردی در سفر استانی، حمایت همه جانبه از افراد حاشیه ساز دولت، معرفی یک فرد متهم به معاونت وزارت امورخارجه، اصرار به بیداری انسانی در منطقه بر خلاف شواهد مبنی بر بیداری اسلامی و... همه از جمله اقدامات احمدی نژاد بود که دیگر کسی را به تعجب وا نمی داشت.
دیگر از افشاگری های احمدی نژاد اصولگرا خبری نیست. شاید دیگر پرونده برای افشاگری باقی نمانده اما حقیقت این است که او دیگر یک اصولگرا نیست.
نیاز به یادآوری نیست که "پسر نوح(نیز) با بدان بنشست و خاندان نبوتش گم شد" اما نکته بسیار مهم این است که آیا محمود احمدی نژاد بعد از آنکه با بدان بنشست خاندان ولایتش را گم کرد یا چون خاندان ولایش را گم کرده بود با بدان بنشست؟
منبع : الف
نویسنده » صابر . ساعت 11:34 عصر روز چهارشنبه 90 شهریور 30
دزدگیر عنوانی بود که در تبلیغات برای محبوبمان انتخاب کرده بودیم ! کم کم باورمان شده بود که دولت این مرد پاک دست است! باورمان شده بود، از نسل مردان انقلابی، مردی سکاندار شده است که یک تنه به ظلمی که به بیت المال می شود، خواهد تاخت! کم کم این جمله معروف رهبری که هیچ کس برای من هاشمی نمی شود، برایم رنگ می باخت ، میگفتم: احمدی نژاد بهتر از هاشمی است و...
یادش بخیر... در انتخابات از حقوقمان ، از حق زن و بچه مان برای پیروزی این مرد مایه گذاشتیم و شب و روز زیر بیرق او سینه زدیم و... افسوس که ...
افسوس که احمدی نژاد ما گم شد! افسوس که راهش کج شد و بار به منزل نرسید!... افسوس از جانی که برای پیروزی او به خطر افتاد! افسوس از دویدن دنبال ماشین ها ! افسوس از قابلمه به دست شنیدن ها ! افسوس از نامه نوشتن ها ! افسوس از سینه سپر کردن ها! افسوس از روزهایی که گفته هایش را مانند وحی پنداشتیم و به همه گفتیم و باوراندیم و امروز فهمیدیم برخی از آنها ورد شیطان و جن و رمال بوده و...
خدایا ما را ببخش ، ما این مرد را یاری کردیم ، چون گمان می بردیم در راه تو ، برای تو و ولی توست ! ما را ببخش ، چنگی که این مرد بر صورت حزب ا... کشید ، کار ما نبود ! ما آمده بودیم تا به جهانیان بگوییم ما می توانیم و اعتراف میکنیم که نتوانستیم ...
نتوانستیم برای جوانان این مملکت فقیرِ ثروتمند، کار و ازدواج درست کنیم! نتوانستیم برای 7 میلیون بیوه و بی سرپرست کاری بکنیم ! نتوانستیم جمع حزب ا... را منسجم تر کنیم ! نتوانستیم فقط برای خدا کار کنیم و...نتوانستیم از حقوق مردم تازه بیدار منطقه دفاع کنیم! نتوانستیم دستشان را بگیریم ...!
اعتراف کنیم که بازی خوردیم، انگلیسی ها را دستگیر کردیم و با کت و شلوار و هدیه به مملکتشان برگرداندیم ، آمریکایی ها را گرفتیم و هر کدام را بازای 500 میلیون وثیقه به کشورشان برگرداندیم و... در اول سال به مردم مضطر قول 2/5 میلیون شغل دادیم و تا امروز که نیمی از سال رفته ، کاری نکرده ایم و باز مشغول قول دادن و ... و قول می دهیم که یارانه ها را سه برابر می کنیم و در نهایت قول می دهیم که دانشگاه آزاد بیله سوار اردبیل را بین الملی می کنیم در حالیکه اختیارش را نداریم!
بار الها ما را ببخش به خاطر خطایمان! مارا ببخش! که اسلام مظلوم ! با نگاه ناشیانه ی ما باید خون بیشتر ی دهد! خدایا ما را ببخش به خاطر بحرین ... به خاطر ایران!
خداوندا ما را بخاطر آنکه عدالت را کشتیم ، ببخش به خاطر آنکه مملکت را قحط الرجال دانستیم و برای امور فرهنگی و هنری از صاحبان علم و فضل استفاده نکردیم و فرهنگ و اقتصادمان را حاتم وار تقدیم اجانب کردیم ما را ببخش ...
خداوندا بیدارمان کن تا هاله ی نور های دروغین گولمان نزنند ! خدایا به ما بصیرتی انقلابی ده تا راه گم نکنیم ... آمین
نویسنده » صابر . ساعت 8:25 عصر روز پنج شنبه 90 شهریور 24