در جلسه یی که صبح دیروز در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد، ابتدا قاضی عزیزمحمدی- رئیس دادگاه- از نماینده دادستان خواست به تشریح پرونده بپردازد. علی دلداری مسبب جنایتی را که ظهر روز 13 تیرماه سال گذشته در چهارراه کمالی به وقوع پیوسته بود، فرد 55 ساله یی به نام مظفر معرفی کرد و گفت؛ مظفر در چهارراه کمالی ابتدا به راننده یک پراید حمله کرد و او را کشت، سپس در همان محل همسرش را با 9 ضربه چاقو زخمی کرد. او پس از دستگیری از سوی ماموران کلانتری جامی، جرمش را پذیرفت و سوء ظن نسبت به رابطه پنهانی همسرش و مقتول 60 ساله را انگیزه این جنایت بیان کرد. جرم او از نظر دادسرا محرز است و خواهان آن هستم قضات کیفری قانونی برای وی درنظر بگیرند.
در ادامه جلسه دادگاه پس از آنکه چهار پسر و یک دختر قربانی برای مظفر درخواست صدور حکم قصاص کردند، همسر متهم در جایگاه قرار گرفت. او شوهرش را مردی شکاک معرفی کرد و گفت؛ پدر و مادرم از هم جدا شده بودند و من، خواهر و مادرم مستاجر مظفر بودیم.
او مردی مهربان بود و به ما کمک می کرد، به همین خاطر در 16 سالگی به عقد موقت وی درآمدم اما پس از چندی فهمیدم مظفر مردی شکاک است. او مرتب مرا اذیت می کرد و هر کجا که می رفتم در تعقیبم بود. این رفتارهایش باعث شد از او بخواهیم صیغه را فسخ کند ولی وی قبول نکرد.
زن جوان ادامه داد؛ من سعید- مقتول- را از 10 سالگی می شناختم. او که وضعیت زندگی ما را می دانست برایمان اجناس قسطی می خرید و من هر ماه با او قرار می گذاشتم تا قسط ها را بپردازم اما مظفر فکر می کرد بین من و سعید رابطه خاصی وجود دارد. روز 13 تیرماه بود که من طبق معمول برای پرداخت قسط به نزدیکی خانه سعید رفتم و وقتی او را دیدم سوار خودرویش شدم. در این هنگام بود که ناگهان مظفر سر رسید. او با موتور مرا تعقیب کرده بود و به محض اینکه دید سوار پراید شدم با چاقو به سعید و من حمله کرد.
قضات پس از آنکه روایت زن جوان را از جنایت شنیدند به متهم 55 ساله فرصت دادند تا او نیز ناگفته هایش را مطرح کند. او دفاعیاتش را از زمان ازدواج با دختر 16 ساله آغاز کرد و گفت؛ این دختر و خانواده اش وضع مالی خوبی نداشتند. یک روز خاله وی به خانه ام آمد و پیشنهاد داد خواهرزاده اش را صیغه کنم. از آنجا که خود دختر نیز به من ابراز علاقه می کرد این پیشنهاد را پذیرفتم. من مردی تنها بودم که زنم سال ها قبل طلاق گرفته بود و دخترم نیز با مادرش زندگی می کرد. چند ماه پس از ازدواج بود که متوجه رفتارهای مشکوک همسرم شدم و بالاخره بعد از 18 ماه فهمیدم او با سعید رابطه پنهانی دارد.
مظفر در مورد اینکه چرا پس از سوءظن به همسرش صیغه را فسخ نکرد، گفت؛ از همان روز اول ازدواج مان به همسرم گفتم هر وقت مایل باشد، می تواند از من جدا شود اما او حاضر به این کار نبود.
متهم سپس درباره ارتکاب قتل گفت؛ نمی خواستم سعید را بکشم فقط چاقو کشیدم تا مانع از فرارشان شوم و آنها را به نیروی انتظامی تحویل دهم.
پس از اظهارات مظفر همسر وی شوهرش را دروغگو خواند و در حالی که اشک می ریخت، گفت؛ او شکاک است در همان روزهای اول ازدواج مان یک کلت به من نشان داد و گفت اگر خیانت کنی تو را با همین سلاح می کشم. من هرگز به شوهرم خیانت نکردم.
در ادامه قضات ختم جلسه را اعلام کردند و برای صدور رای وارد شور شدند.