(( اولین نقطه ضعف او تصور نادرست از مقام ریاست جمهوری است، به این معنا که او فکر میکند کسی که در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شد و اکثریت آرا را به خود جلب کرد میتواند نظریات اقتصادی، فرهنگی و سیاسی خودش را در کشور اجرا کند، در حالی که رئیسجمهور مجری سیاستهای کلی نظام و مصوبات مجلس است نه نظرات شخصی خود.
احمدینژاد قوانین را به میل خود اجرا میکند. او به صراحت اعلام کرد قانونی را که خودم منطبق بر قانون اساسی تشخیص بدهم اجرا میکنم وگرنه اجرا نمیکنم. پافشاری بر نظر خود و بیاعتنایی به نظر کارشناسان، نقطه ضعف دیگر ایشان است.
احمدینژاد از افراد مطیع به جای افراد کارآمد استفاده کرد و نتیجه این شد که نخبگان و شایستگان به حاشیه رفتند به طوری که اکثر مدیران اجرایی او دوستان قدیمی وی مثل برخی از دوستانش در دانشگاه علم و صنعت و یا همکارانش در شهرداری تهران یا استانداری اردبیل هستند.
مسئله لجاجت نقطه ضعف مهم احمدینژاد است و این امر از جمله در استیضاح کردان، شیخالاسلامی و یا عزل منوچهر متکی ظهور کرد. همه این موارد با تدبیر قابل حل بود اما به خاطر لجاجت وی، به آنها آسیب زد.
وجود توهم توطئه در نزد احمدینژاد به گونهای است که رئیسجمهور معتقد است قوه قضاییه و مقننه و شخصیتهایی مثل آقای هاشمی علیه ایشان توطئه میکنند در حالی که در عالم واقعیت این طور نیست.
در مبارزه با مفاسد اقتصادی، احمدینژاد اعلام کرد کابینه خط قرمز است و این برای یک رئیسجمهور نقطه ضعف محسوب میشود.
نپذیرفتن اشتباه و خودداری از عذرخواهی نقطه ضعف دیگر احمدینژاد است حتی یک مورد سراغ نداریم که او اشتباه دولت خود را پذیرفته و از مردم عذرخواهی کرده باشد. همیشه دولت خود را پاکترین و کارآمدترین و سایر«ترین»ها در طول تاریخ معرفی کرده است.
مشایی و احمدینژاد نظارت دولت اسلامی بر امور فرهنگی و به عبارت دیگر بخشی از امر به معروف و نهی از منکر را که وظیفه دولت اسلامی است قبول ندارند. رفتار ایشان در مقابل قانون عفاف و حجاب شاهدی بر این مدعاست.
گرایشهای فکری نادرست، نقطه ضعف دیگر اوست، مانند ترویج تز مکتب ایران به جای مکتب اسلام، یا برداشت غلط از وحدت ادیان به طوری که میگوید اسلام چیزی جز آزادی و توحید و عدالت و عشق و محبت به همه انسانها نیست و مرزی میان اسلام و مسیحیت و یهودیت و سایر ادیان وجود ندارد، در نتیجه بسیاری از احکام اسلام ساقط میشود.
به طور کلی وی بیش از میل طبیعی دولتها تمایل به استبداد دارد. منحل کردن سازمان برنامه و بودجه در همان ابتدای دولت نهم دلیلی بر این مدعاست. همچنین ایشان از هر وسیلهای برای رسیدن به هدف استفاده میکند همان طور که در مناظره انتخاباتی مشاهده کردیم.
تزلزل و عدم ثبات در مواضع احمدینژاد از عیوب دیگر اوست برای مثال او قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل را کاغذپارهای بیش ندانست اما بعدها که به مشکل اقتصادی برخورد کرد ریشه همه نابسامانیها را تحریمها دانست.
ناتوانی در جذب گروههای سیاسی، نداشتن انضباط مالی، اجرای پروژهها بدون توجه کافی به استانداردها، کمتوجهی به نظرات روحانیون و مراجع تقلید را از دیگر ضعفهای احمدینژاد است.احساس خودکفایی در شناخت اسلام و اظهارنظر درباره مسائل اسلامی را نقطه ضعف دیگر احمدینژاد است که آن متأثر از افکار مشائی می باشد، مانند مطرح کردن مسئله رجعت درباره چاوز)) خبرگزاری مهر