مرا چه شده که دیگر مثل گذشته مرغ دلم هوایی تو نمی شود؟! دلتنگی ها مرا تنها گذاشته اند! چقدر وحشتناک است که چشمانم برای کسی تر نمیشود و ...
من با چه کسی لج میکنم؟ با تو! تویی که عالمی واله و شیدای توست ! ... شاید هم دستم از دستت جدا شده و بچه سرخودی شده ام تو بزرگتری دستم بگیر ! ...
اگر مرا به حال خود رها کنی عذابی دردناکتر از عذاب دوزخ داده ای ! این روزها عذاب من آتش دوزخ نیست! من وقتی طعم واقعی عذاب را می چشم که ببینم که نظر تو از چو من بیچاره ای برگشته ! دنیا مال من است اگر تو با من باشی و من چقدر فقیرم اگر پشتم به پشت تو گرم نباشد.
اگر بدم ، اگر به تو بد کردم، اگر بنده ی بدی بوده ام ،همه را ببخش، که بخشش از بزرگان است اگر هم نمی بخشی به شیوه ی خدایان عذابم بده که مرا تاب کم محلی تو نیست...!
نویسنده » صابر . ساعت 2:17 صبح روز شنبه 91 مرداد 21