چند سال داری؟
زمانی که زندانی شدم 25 ساله بودم و حالا 28 سال سن دارم.
چه شد که ماموران به تو ظنین شدند؟
من قربانی یک انتقامگیری شدم.
چه کسی میخواست از تو انتقام بگیرد؟
من با زنی رابطه داشتم و بعد از مدتی فهمیدم همسر دارد. شوهر آن زن برای اینکه از من انتقام بگیرد مرا به عنوان قاتل پیرزنی که در اطراف خانه ما کشته شده بود معرفی کرد.
چرا با زنی که شوهر داشت ارتباط برقرار کردی؟
من نمیخواستم این کار را بکنم اول فکر میکردم آن زن مجرد است. وقتی به او کاملا وابسته شدم فهمیدم که شوهر دارد.
خانوادهات در جریان این رابطه بودند؟
نه نبودند چون من خودم همسر و فرزند داشتم به همین خاطر به آنها نگفته بودم که با کسی ارتباط دارم.
تو در حالی با آن زن رابطه برقرار کردی که همسر داشتی ، چرا این کار را کردی؟
قصد من ایجاد رابطه نبود ، میخواستم فرشته را هدایت کنم.
چه دلیلی داشت که تو بخواهی زنی را هدایت کنی؟
یک روز او را به عنوان مسافر سوار ماشینم کردم به من گفت دانشجوست و در تهران زندگی میکند من هم دلم برای او سوخت. چون سر و وضع مناسبی نداشت.
پیش خودم گفتم چرا دختری جوان و زیبا باید تا این حد سر و وضعش خراب باشد و شئونات را رعایت نکند. بعد شماره تلفنم را به او دادم تا شاید از این راه بتوانم هدایتش کنم.
تو که میخواستی هدایتش کنی چرا با او رابطه برقرار کردی آن هم در حالی که همسر و فرزند داشتی؟
چند ماه که از این ماجرا گذشت من توانستم حسابی روی فرشته اثر بگذارم. در آن زمان بود که به من گفت از شوهرش جدا شده است اما ظاهرا واقعیت را نگفته بود. من حرفش را باور کردم و در همان دوران بود که کمکم به او علاقهمند شدم.
چه زمانی فهمیدی که آن زن شوهر دارد؟
مدتی بعد از اینکه او یک زن محجبه شد. دیگر به او وابسته شدم طوری او را دوست داشتم که نمیخواستم ترکش کنم. به او گفتم میخواهم همسرم را ترک کنم و با او ازدواج کنم. مدتی جواب درستی به من نمیداد و بعد گفت آن ازدواج امکانپذیر نیست و وقتی گفتم چرا گفت که شوهر دارد.
خب چرا ترکش نکردی؟
دیگر نمیتوانستم، آن زن آنقدر برای من عزیز شده بود که حاضر بودم هر چیزی را به خاطر او از دست بدهم.
زنی که همه چیز را به تو دروغ گفته بود چرا برایت اهمیت داشت؟
نمیدانم چرا، اما میدانستم که دیگر بدون او نمیتوانم زندگی کنم.
چطور شد شوهر آن زن متوجه شد با همسرش رابطه داری؟
به رفتار همسرش شک کرده بود . او را تعقیب کرده و متوجه ماجرا شده بود . بعد از آن هم فرشته تصمیم گرفت از شوهرش جدا شود .
ماجرای قتل چه بود؟
مدتی قبل از اینکه من و فرشته بخواهیم از هم جدا شویم پیرزنی در نزدیکی خانه او به قتل رسید. شوهر فرشته سراغ ماموران رفت و گفت که من و فرشته در خانه آن زن بودیم و زمانی که آن زن متوجه حضور ما شده است من او را کشتهام. در حالی که همه حرفهای او دروغ بود.
تو در مورد قتل تبرئه شدی ، چرا در این مدت نتوانستی بیگناهی خودت را ثابت کنی؟
چون مظنون دیگری بجز من وجود نداشت بازداشت شدم. اگر کس دیگری بود که مدارک بیشتری علیه او پیدا میشد قطعا من متهم نمیشدم.
میگویی مرتکب قتل نشدی. اگر اینطور است چرا اعتراف کردی؟
گفتههای من از سوی دادگاه هم مورد تایید قرار گرفت و من تبرئه شدم اما اگر واقعا میخواهید بدانید چرا من این کار را کردم باید بگویم به خاطر شرایط بدی بود که باید تحمل میکردم. من اعتراف کردم تا راحت شوم و دیگر مورد بازجویی قرار نگیرم.
این شرایط سخت برای فرشته هم بود اما او اعتراف نکرد چرا؟
او بیشتر از من مقاومت میکرد و همین هم باعث شد تا او را با قرار وثیقه آزاد کنند و من متهم به قتل شوم. حتی اولیای دم هم میدانستند که من قاتل نیستم و زمانی که برای شکایت در جایگاه حاضر شدند گفتند که اطمینان ندارند که من قاتل مادرشان هستم. شاید اگر فرشته هم اعتراف میکرد شرایط من خیلی بدتر میشد. او اعتراف نکرد همین باعث شد تا من هم تبرئه شوم.
تو آن پیر زن را میشناختی؟
نه نمیشناختم، فقط شنیده بودم کسی آن اطراف به قتل رسیده است. از بقیه ماجرا
خبر نداشتم تا اینکه بازداشت شدم.
گفتی قرار بود فرشته از همسرش جدا شود و شما با هم ازدواج کنید. این اتفاق افتاد؟
فرشته از همسرش جدا شد و همانطور که توضیح دادم شوهر فرشته برای اینکه از من انتقام بگیرد من را به عنوان قاتل معرفی کرد اما من زندانی شدم و نتوانستم با فرشته ازدواج کنم.
همسر خودت چه او در این باره چه نظری داشت؟
همسرم از وقتی فهمید من با کس دیگری رابطه دارم خیلی با من بد شده و اختلافات ما در آن زمان به اوج خود رسیده بود. ما هم از هم جدا شدیم اما اتفاقات بعدی باعث شد تا من نتوانم با فرشته ازدواج کنم.
فرزندت کجا زندگی میکند؟
با همسرم زندگی میکند . همسر سابقم مادر لایقی برای فرزندش است.
تو کاری کردی که علاوه بر اینکه دو خانواده از هم پاشید خودت چند سال زندانی شدی و کار به جایی رسید که همه چیزت را از دست دادی. چرا این کار را کردی؟
من در دام فرشته افتادم. او با دروغهایش من را گول زد و الحق که نقشش را خوب بازی کرد. او کاری کرده بود که من از همسرم متنفر شده بودم و نمیخواستم با او زندگی کنم. فرشته زندگی را نباخت چون با شوهرش بسیار اختلاف داشت و اگر هم من نبودم آنها از هم جدا میشدند. من باختم و فرزندم بیپدر شد و خودم هم سالهای جوانیام را باید در زندان بگذرانم.
شوهر فرشته مدعی شده بود که شما با هم رابطه داشتید. این درست است؟
نه اینطور نیست ما با هم رابطه خاصی نداشتیم. من فقط با فرشته صحبت میکردم و از او میخواستم که شئونات را رعایت کند. واقعیت این است که زمانی که ما با هم بودیم این کار را میکرد اما از وقتی من زندانی شدم دیگر فرشته را ندیدم. او مثل گذشته شده و حجابش را رعایت نمیکند و من دیگر به او اعتماد ندارم.
تو از اتهام قتل عمد تبرئه شدی و با توجه به اینکه دوران طولانی زندان بودی در واقع مجازات رابطه نامشروع را هم گذراندهای و بزودی آزاد میشوی . آیا حاضری باز هم با فرشته ازدواج کنی؟
نه من دیگر با او ازدواج نمیکنم. فرشته آن زنی نبود که من فکر میکردم او نگران من نبود و من را دوست نداشت فقط از من استفاده کرد تا راحت تر از شوهرش جدا شود.
دوباره با همسرت آشتی میکنی؟
همسرم کاری را که من کردهام نمیبخشد اما باز هم میگویم او زنی بسیار خوب و باوقار بود و من از اینکه او را ترک کردهام بسیار متاسفم. از اینکه خانوادهام اینطور دگرگون شد ناراحتم. شاید اگر من آن زن مظلوم را اذیت نمیکردم و دلش را نمیشکستم این طور تاوان پس نمیدادم. من از این بابت خیلی ناراحتم. همسرم قربانی خودخواهی من و مکر فرشته شد.
منبع: تپش