سفارش تبلیغ
صبا ویژن



مذهبی - دغدغه






درباره نویسنده
مذهبی - دغدغه
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
عاشقانه های من
احمدی نژاد
مشایی و جوانفکر
جوانان
مدرسه
سیاست
جامعه
دانشگاه
دوستان
اختلاس 3000 میلیاردی
مذهبی
ادبیات
دفاع مقدس
اغفال به همین سادگی است
فساد اخلاقی سیاستمداران
فساد خارجی ها
بنگاههای فساد
متفاوت
کوتاهی ناجا
فساد در همه جا...
وسوسه
خوی حیوانی
روان گردان و بیهوش کننده
طلاق
متفرقه
زمستان 90
پاییز 90
مطالب برگزیده
بهار 91
تابستان 91
تابستان 89
بهار 89
زمستان 88
پاییز 91
زمستان 91
بهار 92


لینکهای روزانه
کالج مجازی کاکتوس [37]
[آرشیو(1)]


لینک دوستان
منطقه و جهان آبستن حوادث خوش یمن
● بندیر ●
بلوچستان
►▌ استان قدس ▌ ◄
نغمه ی عاشقی
شهرستان بجنورد
.: شهر عشق :.
بادصبا
...::بست-70..:: بهترین های روز
سایت روستای چشام (Chesham.ir)
رازهای موفقیت زندگی
برادران شهید هاشمی
ترانه ی زندگیم (Loyal)
سیاه مشق های میم.صاد
عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر)
محمد قدرتی MOHAMMAD GHODRATI
حکیم دزفولی
گروه اینترنتی جرقه داتکو
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
همای رحمت
زمزمه ی کوچه باغ شاه تور
پاتوق دخترها وپسرها
روان شناسی * 心理学 * psychology
بندر میوزیک
وبلاگ شخصی مرتضی صادقی
صل الله علی الباکین علی الحسین
کوثر ولایت
مذهب عشق
آزاد اندیشان
مناجات با عشق
شهد
*غدیر چشمه همیشه جاری*
عجب صبری خدا دارد......
.:؛ حقوق و حقوقدانان ؛:.
جهاد ولایت
* امام مبین *
درجست وجوی حقیقت
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
قلب خـــــــــــــــــــــــــــاکی
fazestan
حاج آقا مسئلةٌ
رویای زیبا ...
منتظران مهدی
فروشگاه اینترنتی نشریه ی دوستی شعبه یک
روژمان
تنهایی من
من هیچم
اس ام اس سرکاری اس ام اس نیمه شبی و اس ام اس ضدحال
اس ام اس عاشقانه
دل نوشته های فارغ التحصیلان شمسی پور
بدون سانسور " بیم و امید "
رشته الکترونیک هنرستان حسابی
واقعیتی به نام درس
دبیرستان دخترانه غیر دولتی علوی
همزبانی
وبلاگ فارسی
لیست وبلاگ ها
قالب وبلاگ
اخبار ایران
اخبار فاوا
تفریحات اینترنتی
تالارهای گفتگو
خرید اینترنتی
طراحی وب

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
مذهبی - دغدغه


لوگوی دوستان



وبلاگ فارسی

استاد مهدی شجاعی را هرکسی که به فرهنگ و ادبیات ایران زمین کمترین علاقه ای داشته باشد می شناسد معجزه ای که او با قلم می کند واقعا" کم نظیر است همین مرد بزرگ دغدغه هایی دارد که با گفتگویی در خبر انلاین مطرح کرده که با توجه به اهمیت آن قسمتهای برجسته مصاحبه حضورتان تقدیم می گردد.

* انتقادهای من اکنون به وضعیت فرهنگ عمومی و ادبیات حاکم بر جامعه است که در عین حال قابل انکار نیست. این تنزل عمومی که در سطح فرهنگ در این سال ها داریم، رنج آور است. قصه پیچیده شده است. تا حرف بزنی می گویند با فلان فرد مخالف است. حتی این تنزل فرهنگی بوده که مرا به سمت نگارش کتاب زندگی حضرت عباس(ع) کشانده است.

*وقتی می بینیم کارهای فرهنگی در یک جهت برای خودش ارائه می شود، هنرمندان آثار شاخص خودرادر جهت دیگری در جشنواره ها ارائه می دهند ولی ما در اصول اولیه خودمان می لنگی، این یعنی فرهنگ به رسالت خودش عمل نکرده است. ما باید به این پرسش پاسخ بدهیم که همه این حرف ها برای چیست؟ برای آدم شدن است. اصلا همین اصل دین که همه شعارش را می دهیم برای این آمده که ادب انسانی رائج شود. همه با هم مهربان باشیم و مهرورزی خداوند در وجود تک تک آدم ها تجلی پیدا کند.

*من آن موقع مجله نیستان را به اعتراض بستم. یعنی تعطیل نکردند. یعنی به معنایی که قانونی و رسمی بخواهند تعطیل شود. در دفاعیه من در آن دادگاه که شاکی اش آقای رازینی بود، هست که گفتم تا وقتی که اینها در راس امور فرهنگی هستند و سرنوشت فرهنگ مملکت را رقم می زنند، من به اعتراض در این مملکت مجله در نمی آورم و کناره می گیرم. این در آن زمان یک مبارزه منفی بود و فکر کردیم همین قدر که این اعتراض بر دامن جمع و شاکیان بنشیند، برای تاریخ کفایت می کند که این ننگ که بالاخره به واسطه فشارهای اینها، یک مجله ای که هنوز من فکر نمی کنم مشابهش آمده باشد - نه به دلیل شخص من - بلکه به واسطه جمعی که در آن مجموعه بودند. وضعیت به راحتی ما را به جایی رساند که ما ناگزیر به تعطیلی شدیم.

* ببینید این اصل، آن موقع به شکل کمرنگش و حالا به شکل پررنگش وجود دارد که "اگر با ما نیستی قطعا بر مایی." این مساله به مراتب نسبت به آن موقع بدتر شده است. مرزبندی ها و لشگر کشی ها و متهم کردن ها و برچسب زدن ها خیلی بیشتر از آن موقع شده است. فرض کنید آن موقع اصرار داشتند بگویند که طرف چپ است یا راست است. اگر ما با چپ نبودیم که نبودیم، راستی طلقی می شدیم. ولی بعد یک دفعه دیدند کسی که از ما شکایت کرده خودش راستی است. نمی توانستند معادله را پیدا کنند. یعنی تصور اینکه کسی در هیچ کدام از این دو جبهه نباشد، برایشان متصور نبود.

*من باورم بر این است که ما در وزارت ارشاد هیچگاه در تمام این سه دهه، به این حد از ابتذال و مدیریت فشل و سوء مدیریت دچار نبودیم. فرهنگ و ارشاد، مظلوم ترین وزارتخانه در نظام جمهوری اسلامی است. برای اینکه انقلاب ما انقلاب فرهنگی بوده و قائدتا می بایست جدی ترین تمرکز ما بر روی بحث فرهنگ و هنر باشد و وزارت فرهنگ و ارشاد حساس ترین وازرتخانه ما تلقی بشود. من از اولین وزیری که وارد وزارتخانه شده تا امروز مسائل و سیاست ها را دنبال کرده ام. خیلی سال ها در کنار وزارت ارشاد بودم و حالا در جهت منتقد یا شوراهایی که تشکیل می دادند برای مشورت هایی که می گرفتند. واقعا می دیدم که کم بهاترین و ابزاری ترین و مظلوم ترین وزارتخانه، وزارت ارشاد است که متولی فکر و فرهنگ جامعه ماست.

*ما در مجموعه فرهنگی مان که حالا این پکیج شامل وزارت ارشاد، صدا و سیما ، شورای انقلاب فرهنگی و سازمان تبلیغات ودیگر نهادها و حتی بخشی از آموزش و پرورش و آموزش عالی می شود، می بایست ترسیم درست و پلان کاملی از ?? سال آینده داشته باشیم و ببینیم که قرار است از نقطه آ به نقطه ب برسیم. مسیر ها و ابزار هایمان هم همین هاست. مدیری که آمد راه مدیر قبلی را با کمی اختلاف سلیقه طی کند و یک دفعه مسیر را عوض نکند. این اتفاق در نظام فکری و فرهنگی ما نیفتاده است. یعنی هر کسی آمده و حرف خودش را زده و بعدا هم نهاد فرهنگی ما، تریبون سیاسی این ادم و آن آدم شده است. چه چپ و چه راست. هیچ فرقی نمی کند. یعنی آقای صفار هرندی به همان اندازه به وزارت ارشاد و فرهنگ این مملکت ضرر زده که آقای مهاجرانی ضرر زده. من بین این دو فرقی نمی بینم. هر دوی آنها وزارت فرهنگ را ابزار سیاسی می دیدند. حالا وقتی که این آمده، افراد این اردوگاه ، افراد آن اردوگاه را بیرون می ریزند و آن یکی که آمد، دوباره اسباب کشی جدید می شود. مگر این سیاسی کاری ها در این دهه با دهه های قبل فرقی کرده است؟ بدتر شده، بهتر نشده است.

*ما که خارج از این خطوط داریم به آنها نگاه می کنیم،می بینیم آنچه که زیر دست و پا له می شود فکرو فرهنگ و هنر است. حالا یک دوره ای تقویت این جناح سیاسی است و یک دوره ای تقویت آن جناح. یعنی نهادهای فکری و فرهنگی ما ابزاری شده است برای اینکه اینها اردوگاه سیاسی خودشان را تقویت کنند. این است که می گوییم فرهنگ مظلوم واقع شده. به فرهنگ ظلم شده است.

*وقتی که سلیقه مولدین فکر و فرهنگ و هنر، سلیقه عامه جامعه یا عوام جامعه باشد، طبیعی است که جامعه دچار سیر نزولی در بخش فرهنگ خواهد شد. یعنی وقتی که شما کاری را که تولید می کنید چه فیلم، چه تلویزیونف چه کتاب و... به ذائقه عوام بخواهید نزدیک بشوید، یک محصولی به دست می آید. یک وقت هست که شما می خواهید ذائقه عوام را ارتقا بدهید یعنی کاری تولید می کنید که ذائقه عوام را ارتقا ببخشد، آن محصول دیگری می شود. من می گویم واقعه نقش تلویزیون و سیاست گذاران فرهنگی نقش آشپز نیست که بگویند شما چه میل دارید، برایتان درست بکنیم. اما الان مدیران فکری و فرهنگی ما آشپز شده اند. با وجودی که نقش انها باید نقش حکیم باشد. باید ببیند چه چیز به مصلحت عموم مردم است و می تواند فرهنگ آنها را ارتقا بدهد. این عوام زدگی و بر ادبیات عوام حرکت کردن یا عوام را محور و معیار شمردن، الان در تمام سیاست گذاری های ما به خصوص در سیاست گذاری فرهنگی وجود دارد.

*قصه الان شاید ماجرای آن آدم باسوادی است که به روستایی رفته بود و سعی می کرد سطح سواد و آگاهی مردم را بالا ببرد. یک فرد شارلاتانی آمد و گفت مردم ! این آدم دارد شما را منحرف می کند. به او گفت بنویس مار و او هم نوشت. بعد خودش شکل مار را کشید و به روستاییان گفت حالا کدام یک از اینها مار است؟ وضعیت عوام زدگی ما اینگونه شده است.

*با این ملاک قرار دادن ذائقه مردم، ما به سمتی می رویم که طبعا افراد فرهیخته و اندیشمند کنار گذاشته شده اند. الان شما ببینید یکی از محصولات عوام زدگی این است که نه فقط در مدیریت های فرهنگی ما ، آدم فرهیخته و سطح بالایی را نمی بینیم که حتی نخبگان جامعه ما دیگر از کنار تلویزیون و ارشاد و مجموعه های فرهنگی دیگر هم رد نمی شوند. برای اینکه مدیریت های کوتاه قد حاکم شده اند. به طور طبیعی محصول این مدیران کوتاه قد، عوام پسندی یا عوام زدگی است. چون این مدیران توانایی جذب افراد بلندتر از خودشان را ندارند.

*با مدیرانی روبرو هستیم که اولا نشستن روی صندلی مدیریت برایشان غریب است. اینها در رویاهایشان هم نمی دیدند، مدیر شوند. حالا چنان محو این پست و مقام شده اند . این صندلی مدیریتی که به این آدم داده اید تا او بیاید خودش را پیدا کند و ببیند چه خبر است، زمان سوخته و دوره اش تمام شده است. تازه همین آدم ها با آن میزان بی تجربگی و ناآگاهی و استاد ندیدگی و تعلیم ندیدگی حالا قرار است برای یک قشر فرهیخته برنامه ریزی کنند و سرنوشت اینها را رقم بزنند. ببینید چه اتفاقی می افتد جز اینکه جامعه فرهنگ دچار افسردگی، گوشه گیری و به نوعی دلسردی بشود اتفاق دیگری نمی افتد و نیافتاده است.

*اگر دقت بکنید همه این مدیریت ها با بودجه های کلانشان سعی می کنند یک فیل هوا کنند تا اول خودشان را نشان بدهند. در بخش نرم افزاری یک دنیا حرف هست. در بخش سخت افزاری یک مثال ساده عرض کنم. فکر کنید به دلیل اینکه ما یک پلان و سیاست گذاری فرهنگی نداریم، شما می بینید که در طی این ?? سال، ? تا سالن درست و حسابی تئاتر در این مملکت ساخته نشده است. برای اینکه مدیران فکر می کنند اگر بخواهم یک سالن تاتر بسازم، افتتاحش که به دوره خودشان نمی رسد. چون خودم را جزو مجموعه نمی بینم. مدیر فرهنگی تو این مملکت اینگونه فکر می کند که باید به فکر همین ? روز خودش باشد.



نویسنده » صابر . ساعت 11:7 صبح روز جمعه 90 فروردین 12


"عماریون"- انحرافات فکری یکی از انواع مهم انحرافات اجتماعی است که افراد منحرف، عقاید و باورهایی برخلاف عقاید عمومی و فکری صحیح داشته و درصدد ترویج و اشاعه آن بر می‌آیند. از جمله پیامد‌های آن گسترش ادعاهای واهی، نشر اکاذیب، تشویش اذهان عمومی، مریدپروری و سلب اعتماد مردم از عقاید صحیح است. پیشینه و زندگی سرشاخه فرقه «حسن- ش» در سال 1314 در مشهد مقدس متولد شده و در سنین جوانی وارد حوزه علمیه قم می‌شود. در دوران تحصیل در قم به مدت 6 ماه به نجف رفته و پس از آن به قم باز می‌گردد. سپس به مشهد رفته و کانون بحث و انتقاد دینی را تأسیس می‌کند، اما چندی بعد این کانون به علت فعالیت‌های خلاف عرف و دین اسلام تعطیل می‌شود. متهم در بخشی از اعترافات خود هدف از تشکیل کانون بحث و انتقاد دینی را اینچنین بیان می‌کند:«هر کس دوست دارد دارای شخصیتی باشد و من در آن زمان نمی‌توانستم از راه عادی دارای یک جایگاه ویژه باشم. از همان دوران جوانی به وسیله دوستان و تشکیل کانون بحث و انتقاد دینی و مدرسه علوم دینی، سعی کردم شخصیت ویژه‌ای برای خود بسازم.»

وی در جهت بزرگنمایی شخصیت خود تلاش نموده و همین موضوع منشأ انحرافات دیگر او است. خود او در این رابطه می‌گوید:«من از روزگار جوانی به دنبال فعالیت برای خدا بودم، اما لذت‌ها و خواسته‌های دنیوی من را وادار به شخصیت‌سازی کرد و می‌خواستم بدون زحمت برای خود شخصیت ویژه‌ای داشته باشم. به همین جهت در روزگار جوانی همواره خود را به علما و روحانیون نزدیک کرده و می‌خواستم که از طریق آنها برای خود دارای شخصیت شوم. من که نتوانسته بودم پا به پای علما حرکت کنم، کار برایم بسیار مشکل شده بود. اینجا بود که با خودم فکر کردم اگر بخواهم پیش مردم شخصیتی برای خودم باشم باید از راه توسل به معنویات وارد شوم چرا که علم معرفتی و دینی ندارم.» وی در ادامه اعترافات خود در رابطه با نحوه گرایش به مباحث انحرافی می‌افزاید:«در اولین اقدام کتاب «پ-‌ ر» را نوشتم که مورد استقبال قرارگرفت و به تدریج به عنوان استاد تذهیب نفس در بین مردم و به ویژه نسل جوان معرفی شدم.» براساس مستندات موجود، «حسن-‌ ش» به مرور زمان بعد از سه سال فعالیت در 16 شهر ایران، در کشور‌های کویت، امارات، کانادا، بحرین، لبنان و قطر اقدام به ‌جذب ایرانیان مقیم این کشور‌ها کرده و در مدت یک سال توانسته تعداد 700 نفر ایرانی مقیم خارج را که بیشتر دختران‌ جوان بوده‌اند جذب گروه انحرافی خود کند.

چند مورد از اتهامات حسن-ش از ادعاهای واهی متهم و رفتارهای خلاف شرع و اخلاق او به موارد زیر می‌توان اشاره کرد:

1-‌ ادعای دیدارهای مکرر با امام زمان(عج)

2-‌ ادعای مرجعیت و دعوت از شاگردان برای پیروی از او

3-‌ ادعای ارتباط با پیامبران و ائمه و دیدارهای مکرر با فرشتگان

4-‌ ارتباط نامشروع با زنان و دختران جوان

5-‌ تلقین به زنان جوان درباره بدون اشکال بودن ارتباط با مردان نامحرم و کسب لذت

6-‌ تشکیل جلسات مجزا برای مردان جوان و زنان و دختران جوان

7-‌ تشکیل جلسات غیرقانونی تهذیب نفس

8-‌ چاپ و توزیع رساله عملی بدون مجوز

9-‌ اخذ وجوهات شرعیه و تصرف در آن

10-‌ ادعای داشتن دستخط از امام زمان(ع)

11-‌ مخالفت با حضور افراد به ویژه بانوان در شغل‌های دولتی

انحرافات اعتقادی حسن-ش همانطور که اشاره شد بیشتر مشکلات این جریان، انحرافات اعتقادی است که ریشه اصلی آن به جاه‌طلبی سردسته آن بر می‌گردد. به مرور زمان و پس از جذب تعداد زیادی از جوانان در قم و تهران، نامبرده توانست با طرح مباحثی در زمینه اخلاق، تذهیب نفس و مواردی همچون مشاهده امام زمان(عج) و شرکت ایشان در جلسات متهم، مریدانی را جذب کند و به آنها چنین القا نماید که مورد عنایت و توجه خاص حضرت بقیه‌الله قرار داد و او واسطه رسیدن آنها به امام زمان(عج) است. این متهم برای افزایش ارادت شاگردان و مریدانش به خود، با مطرح کردن مسائل خرافی زمینه انحراف آنها را فراهم و وادار به انجام کارهایی از جمله نوشتن خاطرات گذشته و گناهان مرتکب شده، خواب‌هایی که می‌بینند و دیگر مسائلی می‌کرد تا با خواندن آنها به دادن نسخه‌های سیر و سلوک به این به اصطلاح پویندگان راه طریقت بپردازد! وی همچنین در این مسیر سعی داشت مریدان خود را بیشتر از گذشته به خود وابسته کند و به همین علت طرح تأسیس مدرسه غیرانتقاعی را ارائه داده بود تا شاگردانش فرزندان خود را از تحصیل در مدارس دولتی باز داشته و وادار به تحصیل در این مدرسه کنند.

«حسن-‌ ش» حتی زمینی را تحت عنوان احداث مسجد جمکران در مشهد تدارک می‌بیند تا مریدانش برای زیارت به مسجد جمکران در قم مراجعه نکرده و در همان جا با توجه به القائات او به عبادت بپردازند. با رجوع مردم به متهم، وی اقدام به برگزاری جلسات عرفان‌شناسی می‌کند و با راه‌اندازی مراحل ساختگی و جعلی عرفانی بیش از 3 هزار نفر را به اغفال می‌کشاند. وی در اولین بازجویی خود در رابطه با کلاس‌های عرفان‌شناسی می‌گوید:«آنقدر برای من اجتماع شاگردانم لذت بخش بود که تصمیم گرفتم روز به روز شاگردان بیشتری را جذب کنم، البته در این بین خانم‌ها به کلاس‌های من علاقه بیشتری داشتند.»

وی که خود را ولی فرقه و صاحب اختیار مریدان می‌دانست، در این رابطه می‌افزاید:«در جمع ما ولی به کسی می‌گفتند که صاحب اختیار دیگران باشد، من به شخصه از اطاعت و فرمانبرداری افراد ازخودم لذت می‌بردم.» «حسن-‌ ش» در مراحل بعدی با ارائه کارت عضویت به مریدان و برگزاری کلاس‌های روح‌شناسی، اعضا را یکی پس از دیگری از مرحله سیر و سلوک الهی خارج و به مرحله تازه‌ای از عرفان دروغین وارد می‌ساخت و حتی در مواردی تعدادی از مریدانش آنچنان به او وابسته بودند که به صورت نامه به او ابراز علاقه می‌کردند. برای نمونه، متن یکی از نامه‌ها که توسط یکی از دختران جوان برای او نوشته شده اینچنین است:«استاد عزیز و بزرگوارمن!شما عینک من هستید و من به وسیله شما امام زمان را می‌بینم. عزیز من!جانم، مالم و همه وجودم تو هستی و هرچه دارم فدای خاک پایت. اگر از امروز تا روز قیامت سر بر سجده بگذارم و خدا را به خاطر نعمت ولایت شما سپاس بگویم باز هم کم گفته‌ام.» در نامه‌ای دیگر یکی ازمریدان به او اینچنین نوشته است:«در امورات روزانه تسلیم شما هستم استاد عزیز.»

با اینکه متهم سواد چندانی ندارد-‌ او در اعترافات خود بسیاری از کلمات را اشتباه نوشته است-‌ اما با کمک یکی از مریدان خود رساله‌ای به عنوان رساله عملی بین مریدان توزیع می‌کند. انحرافات مالی متهم نامبرده بدون اجازه از مراجع تقلید، اقدام به اخذ وجوهات شرعی از مردم کرده و آنها را صرف منافع شخصی و باندی می‌کرده است. طبق اسناد موجود، این وجوهات صرف تهیه ویلا و وسایل نقلیه در شهر‌های تهران، قم و کلاردشت شده است.

انحرافات اخلاقی حسن - ش در باند «حسن-‌ ش» میزان انحرافات اخلاقی آنچنان اسفناک است که برای روشن شدن افکار عمومی تنها به بخش‌هایی از این انحرافات اشاره می‌کنیم. در چنین شبکه‌ها و فرقه‌هایی، دختران جوان و خانم‌ها با توجه به پررنگ بودن روحیات عاطفی و احساسی به سادگی فریب افراد را می‌خورند و متأسفانه این موضوع باعث شد که «حسن-‌ ش» و شاگردانش دچار لغزش شده و مشکلات مختلفی را برای تعدادی از خانم‌ها به وجود آوردند. آنها با صدور دستور طلاق گرفتن زنان، آنها را به صیغه خود در آورده و در مواردی هم با زنان شوهردار رابطه نامشروع برقرار کرده‌اند!

براساس اسناد به دست آمده دختر جوان و متأهلی به نام فاطمه در زندگی متهم حضور داشته که وی در صحبت‌هایش ضمن اعتراف به رابطه نامشروع با این زن جوان می‌گوید:«با فاطمه ارتباطم را به صورت اس ام اسی آغاز کردم و....» در این متن به علت رعایت اصول اخلاقی از انتشار متن پیامک‌های متهم به زنان جوان شوهردار خودداری می‌شود اما یادآوری این مطلب ضروری است که یکی از دختران جوان و از مریدان متهم نه تنها با وی بلکه به صورت همزمان با پسرش و یکی از نوه‌هایش هم روابط غیراخلاقی داشته است. در میان مریدان متهم، بانوان به خاطر داشتن احساسات پررنگ، بیشتر از مردان به وی گرایش پیدا کرده بودند و اقدامات این مدعی دروغگو در موارد بسیاری منجر به جدایی زنان از همسران خود شده ‌، چرا که امر بر آنها چنان مشتبه شده بود که دستورات استادشان حجت است و هر چه که او بگوید بدون هیچ اعتراضی باید اجرا شود حتی اگر این کار منجر به فروپاشی خانواده‌شان گردد! مرتبطین خاص در این بخش تنها به معرفی چند نفر از مرتبطین ویژه متهم می‌پردازیم:

1-‌ محمد حسین-‌ ش: وی فرزند دوم متهم است که ارتباط نزدیکی با پدر داشته و از طرف او به مسافرت‌های خارج از کشور رفته و از این طریق با عناصر مشکوک ارتباطات گسترده‌ای برقرار می‌کند. محمد حسین، فردی بی‌سواد است که بدون داشتن تحصیلات حوزوی از طرف پدر به لباس روحانی ملبس شده!او ضمن ارتباط با مریدان پدر به ویژه دختران جوان، اعمال خلاف شرع فراوانی انجام داده است.

2-‌ علی-‌ ن: وی ضمن ارتباط با تعدادی از مجلات و فصلنامه‌های دینی و اسلامی به صورت مخفیانه و آشکار با زیرکی تمام به تبلیغ «حسن-‌ ش» پرداخته است. متأسفانه این شخص هم دارای ارتباطات نامشروع است.

3-‌ ابوالفضل-‌ ب: او متولد 1325 است که به جرم جعل سند دو سال از عمر خود را در زندان سپری کرده. بعد از آزادی از بند، با «حسن-‌ ش» ارتباط برقرار کرده و از طرف وی به لباس روحانیت ملبس شده است. پس از این آشنایی است که دختر خود را به عقد «حسن-‌ ش» در می‌آورد.



نویسنده » صابر . ساعت 11:58 صبح روز سه شنبه 90 فروردین 9




نویسنده » صابر . ساعت 1:14 عصر روز یکشنبه 89 خرداد 23


<      1   2   3      >